مشاوره مسایل جنسی/بگویید و راه درست را انتخاب کنید/

درد دل های خود را در هر زمینه بگویید و راه درست را انتخاب کنید

مشاوره مسایل جنسی/بگویید و راه درست را انتخاب کنید/

درد دل های خود را در هر زمینه بگویید و راه درست را انتخاب کنید

honarestoon4soal

سلام دوستان 

شما میتونید خیلی راحت با دوستتون درد دل کنید وسوالاتی که خجالت میکشید بپرسید به راحتی عنوان کنید و راه درست رو انتخاب کنید.از اینجا بپرسید

یا پسرها بیشتر از دخترها میفهمند؟

همه می دونیم که دخترها از پسرها زودتر بالغ میشوند.این بلوغ تنها فیزیکی نیست بلکه عقلی هم هست.یعنی اینکه وقتی یه پسر و دختر 10 ساله رو بغل هم میزاری عملاً میفهمی که دختر خیلی بهتر از پسر مسائل رو درک میکنه.این ماجرا ادامه داره تا بعد از مدتی که سیر نزولی به خودش میگیره.یعنی جای دختر و پسر در سنین 17 – 18 سال عوض میشه و از اونجا به بعد همینطور فاصله بین این 2 تا زیاد میشه.دلیلش واقعاً چیه؟ چرا باید اینجور باشه؟ اگر دقت کنین میبینین که این مورد دقیقاً از زمانی شروع میشه که مادر تصمیم میگیره دخترش رو از بقیه جدا کنه! ارتباطاتش رو کم کنه.دختر بینوا تا پریروز راحت بازی میکرده و با دوستاش تو سر و مغز هم میزدند ولی الان دیگه مامانه احساس خطر میکنه! مادر از جانب پسرهایی که هنوز حتی به سن بلوغ هم نرسیدند احساس خطر میکنه! در نتیجه دختر باید بتمرگه تو خونه و آموزش خانه داری ببینه! مادر کل ارتباطاتش رو قطع میکنه و شروع میکنه از عقاید دری وری تو گوش دختر خوندن تا یاد بگیره چطور خویشتندار باشه و خودکشی روحی بکنه! اما با پسر خونه کاری نداره، بلکه واسه پسر خوبه که شیطونی کنه! نشونه سلامتیشه! پسره تو اجتماع ول میگرده و آزاده. هر غلطی هم که بکنه اشکال نداره چون پسره! از طرف دیگه پسرها هم یهویی همبازیهای جنس مخالفشون رو از دست میدن! اونهایی که تا دیروز از سر کول هم بالا میرفتن الان شدن 2 دسته که یکیش کاملاً پارچه پیچ شده و کنترل میشه تا مبادا از ارزش بیوفته! نتیجه این میشه که سن بلوغ پسرها هم پایین میاد.شما توی کوچه ها عملاً میبینین که یه بچه 12 ساله داره فحشهای جنسی میده و به دخترها متلک می اندازه و نیشش هم بازه! ولی به هر حال چون پسره، مجازه که همه جا رو به آتیش بکشه! اون باید تجربه کسب کنه.باید ارتباط داشته باشه.اون دوستاش رو خودش انتخاب میکنه در عوض دوستای دختر باید از سی تا فیلتر رد بشن! مادر فکر میکنه ممکنه دخترش فاسد بشه! برای همین نباید با هرکسی دوست بشه! باید با یه دختر ساده و بدبخت دیگه مثل دختر خودش دوست بشه تا مبادا چشم و گوشش باز بشه! در نتیجه دختر با دوستانش هم نمیتونه تبادل اطلاعاتی داشته باشه چون اون هم یه گیجیه مثل خودش! پسر با دوستاش میره اینور و اونور، توچال، لواسون، پارک چیتگر، جاده چالوس ولی دختر باید مسیر مدرسه تا خونه رو هر روز تشریح کنه! پسر میره، میگرده، حرف میزنه ، تجربه میگیره اما تمام اینها واسه دختر زشته! گردش یعنی ولگردی، حرف زدن یعنی چشم دریدگی! یعنی از یه حدی بیشتر خفه شو و تو کار دیگران دخالت نکن! تجربه یعنی چشم و گوش باز شدن! اطلاعات یعنی بفهمی ای بابا دارن میکشنت! پسر اطلاعات رو از جهان خارج میگیره در عوض دختر نحوه پخت قرمه سبزی رو از جهان داخل یاد میگیره! پسر باید ورزش کنه ولی دختر رو باید تو هفت تا سوراخ قایم کرد.پسر بالغ میشه ، احساس بزرگ شدن میکنه و ابراز وجود میکنه.تو بحثها شرکت میکنه و نظر میده ولی دختر بیچاره از زمان بلوغ دیگه اصلاً اطلاعاتی بهش
نرسیده. هرچی هم بلده اینقدر سانسور شده که اصلاً کامل نیست. از طرفی اینقدر کشتار روحی شده که کاملاً اعتماد بنفسش رو از دست داده. حرفاش توی خونه با صدای رادیوی آشپزخونه یه معنی میده! هیچ وقت بهش اجازه ابراز ندادن چون باید طبق صلاحدید بقیه زندگی کنه! اینقدر ساکت شده که تا بخواد یک کلمه حرف بزنه آنچنان نگاهها روش سنگینی میکنه که اصلاً یا از خیرش میگذره یا آخرش میگه باشه هرچی شما بگین!
.....دیروز بعد از مدتها با یکی از دوستام تلفنی حرف زدم.ازدواج کرده بود.وقتی از زنش پرسیدم گفت یه دختر پاک و معصوم! تو کوچه ولش کنی گم میشه! اگه یه جا من نباشم ممکنه از بغض گریه کنه!! فقط بهش گفتم خاااااااااک بر سرت که افتخارت اینه! مرتیکه نفم زن نمی خواسته بلکه یه گاو واسه دوشیدن میخواسته.یوغ بندازه گردنش که ازش کار بکشه.جلوش غذا بندازه و هر غلطی کرد خیالش راحت که مهم نیست.لازم شد 2 تا هم تو سرش بزنه تا فرمانبرداری کنه. باید عین یه احمق زندگی کنه تا بهش بگن پاک و نجیب! واقعاً این چه رسومیه که راه انداختین؟ تا کی میخواین خودتون رو مسخره دیگران بکنین؟ ارتباطات رو قطع میکنین تا از انحراف جلوگیری کنین؟اسمش رو هم میزارین ارزش!! مگر پسر تو همون خونواده بزرگ نشده؟ چرا اون منحرف نمیشه؟ یا اگه میشه نکنه اشکال نداره؟ شما با اینکار ارزشها رو عوض کردید.یه بابایی تو یه بحثی داشت از دوست دخترش میگفت! باهاله، خوشگله، با کلاسه، نوار خاجی گوش میده! خیلی میفهمه،کتاب متن آهنگهای john bon jovi رو میخونه!! نزنی تو سر خودت؟ اینها شده ارزش؟ البته حق داره! تو این ویرانه آباد یه همچین فردی باید یکم روشنتر باشه!زشت نیست بخدا؟ ما ارتباطات و اطلاعات رو میبندیم و در عوض جفنگیات جایگزینش میکنیم. مسلماً وقتی یه دختر نتونه بار ارزشی ذهنی پیدا کنه، نتونه تجربه پیدا کنه، نمیتونه روشن فکر کنه.وقتی اطلاعاتش به روز نیست نمیتونه راه حل ارائه بده. البته این تو ایران رسمه! باید رسما َدختر رو خر نگه دارن تا بتونن ازش راحت استفاده کنن! این فرهنگ ماست.در نتیجه، دختری که بار علمی پیدا نمیکنه ارزش براش میشه صندل روباز! پراید هاچ بک دوست پسرش!!که تازه اونهم مال باباشه! شلوار بهترین مارک، دوخت ترکیه!!مسلماً وقتی دختر اینقدر ضعیف ذهنی بشه عملاً دیدش عوض میشه و مثلاً از ورزش یه میدان نمایش می سازه! کوهپیماهای دختری که با آخرین مدل لباس و آرایش ارتفاعات درکه رو طی میکنن! فکرم میکنن خیلی باکلاسن! تو دکه سید دارآباد قلیون میکشند یا پشت تخته سنگهای دربند آبجوی هلندی میخورن! وقتی دریچه های ارتباطی رو با ابزار اخلاق میبندیین همین میشه نتیجه اش. دریچه های اطلاعاتی رو باز کنین.دختر مجازه هرجور دوست داره زندگی کنه.دختر باید روشهای زندگی رو بشناسه و خودش یکیش رو انتخاب کنه .نباید بهش روش زندگی تزریق کرد .اگر هم اشتباه کنه دلیلش تنها و تنها ضعف تربیتی خانواده اونه و نه چیز دیگر.

به این انرژی الهی, جهت بدهیم



به این انرژی الهی, جهت بدهیم


سکس, انرژی حیات و زندگی است و شاید بتوان گفت نصف واقعیت زندگی همین است و هر جامعه با توجه به فرهنگ خود به شکلی خاص با آن برخورد می‌کند, و هر کدام از یک یا چند نوع تئوری, تئوری آزادی, تئوری سرکوب و نهی, تئوری تعدیل تغذیه می‌شوند. در طول تاریخ, بسیار قصه‌ها و شعرها و نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌ها در این زمینه نوشته و بازی شده است. بسیاری در اثر برخورد با این جریان کشته شده‌اند. طایفه‌ها و قبیله‌ها با هم جنگ و دعوا کرده‌اند, سربازها در حمله به کشورها به زنان تجاوز کرده‌اند. چه خانواده‌هایی که از هم پاشیده شده‌اند, روابط نامشروع یک زن با یک مرد باعث تولد بچه‌های بی‌نام و نشان شده است و در دادگاه‌ها, بسیاری از اختلاف‌ها بر اساس اختلافات سکس است, رئیس جمهوری (کلینتون) بر اثر روابط جنسی, به سوژه‌‌ای پر سروصدا تبدیل شده بود. مجلات مختلف از مساله سکس (خصوصاً تصاویر سکسی) برای جذب خوانندگان خود استفاده می‌کنند, در کانال‌های ماهواره‌‌ای فیلم‌های (سکسی) یکی از پرطرفدارترین برنامه‌ها را به خود اختصاص می‌دهد.
سکس عامل بسیاری از ارتباطات مثبت و منفی در جامعه شده است, از طریق سکس, درصدی از زنان به خودفروشی پرداخته‌اند و عده‌‌ای از طریق سکس به عشق رسیده‌اند و عده‌‌ای راه انحراف را پیش روی خود ساخته‌اند؛ وقتی وارد محفلی می‌شوی چه دختران, چه پسران و چه زنان سن‌دار و چه مردان میانسال, اکثراً باب جوک‌های جنسی را باز می‌کنند و قهقهه سر می‌دهند. درصدی از خیالات انسان را در طول شبانه‌روز روابط رویایی سکسی است, عده‌ای از مردان چه پول‌ها که برای سکس خرج نمی‌کنند, بسیاری از زنان از دست مردان خود به دلیل افراط در این زمینه به طلاق و افسردگی کشیده‌ شده‌اند. در طول شبانه‌روز مردان و زنان همانطور که غذا و آب می‌خورند, با هم رابطه سکسی دارند و از ابزارهای مختلف لباس و ادکلن تحریک کننده و دیگر وسایل استفاده می‌کنند تا جنس مخالف خود را جذب کنند. طراحان لباس, در طراحی لباس‌های خود, روی این نکته توجه خاص دارند. معلمی که سال‌هاست اخلاق درس می‌داده لحظاتی پای او می‌لغزد و شهره عام و خاص می‌شود که بله آقا با فلان خانم رابطه داشته, و جالب است که در اکثر جوامع سکس و آبروی اجتماعی رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. عده‌ای از پسران به انحراف کشیده شده‌اند و عده‌‌ای دختران هم به همجنس بازی. مثال‌های بسیاری می‌توان زد که سکس در روابط بین فردی و اجتماعی نقش مهمی را بازی می‌کند. جوامع غربی به شکلی خاص با این مساله برخورد می‌کنند, و جوامع شرقی به گونه‌‌ای دیگر.
جوامع پیشرفته از همان دورانی که فرد به بلوغ می‌رسد از طریق رسانه‌های مختلف به آموزش دختران و پسران می‌پردازند تا افراد در زمان ازدواج نسبت به سکس, شناخت کافی داشته باشند. در ایران سکس تابو است, کسی جرات ندارد که به طور عیان و واضح, به طرح مساله بپردازد و اکثراً در خفا و پنهان, چیزهایی می‌گویند و سریع جمع‌بندی می‌کنند. ای وای کسی نفهمد, زشت است و خوبیت ندارد و بعد لبخندی و رضایتی. اما امروز ما به عنوان کارشناسان روان‌شناسی تصمیم گرفتیم از زاویه‌ی علم به این مساله بپردازیم و در نشریه‌ی خود به طور دقیق این مساله را کالبد شکافی کنیم. البته تا این جا از طرف عام و خاص به نوعی جسارت ما را تشویق کرده‌اند, ما معتقدیم بایستی ضریب هوشی در زمینه‌ی سکس در جامعه بالا برود تا افراد نسبت به این موضوع شناخت علمی پیدا کنند و هر موضوعی که انسان شناخت کافی داشته باشد. در تصمیم‌گیری و برخورد با آن دقیق‌تر عمل می‌کند, بسیاری از زنان و مردان در شب زفاف از خیلی از مسائل ظریف سکس ناآگاه هستند و داشته‌ایم زنان و مردانی که بعد از چند سال بسیاری از موارد ظریف این موضوع را نمی‌‌دانند. زنان و مردانی که به لحاظ عدم آگاهی به مرور به سردمزاحی کشیده‌ شده‌اند و کانون خانواده‌شان از هم پاشیده شده است. اگر تصمیم‌گیری درباره این موضوع را به عده‌‌ای ناآگاه بسپاریم, طبیعتاً آنان بر اساس تئوری نکن, زشت است, قباحت دارد, مگر مساله‌‌ای مهم‌تر از این پیدا نمی‌کنید, سرکوبش کنید. نبینید, و … عمل می‌کنند و همین‌طور است که می‌بینیم که جامعه به مرور به طرف یک فاجعه‌ی جنسی پیش می‌رود و می‌بینیم که بسیاری از مرزهای خانواده را از بین برده است و فیلم‌های سوپر, ارزش پیدا کرده است. راستی چرا زمانی که زنی متاهل در خیابان می‌ایستد, ده‌ها ماشین, بوق و چراغ می‌زنند, ‌ای آقا این زن متاهل است اما بردگان و گرسنگان جنسی, مجرد و متاهل نمی‌شناسند, فاجعه به همه جا کشیده است. در خیابان‌های شلوغ, زن‌ها معمولاً مورد تعرض قرار می‌گیرند. هوا که تاریک بشود, بسیاری از زنان و دختران در امنیت نیستند. باید گفت و تحلیل کرد, چرا در جامعه‌ی ما افراد گرسنه‌تر ‌شده‌اند, بردگان جنسی روز به روز بیشتر می‌شوند. در این چند سال اخیر شدت فجایع جنسی چون خفاش شب, و امثال این‌ها در شهرهای مختلف بیشتر شده است, واقعاً چه بستر فکری بر این جامعه حاکم شده است که این چنین تولیداتی می‌دهد. معلول را رها کن, علت را بچسب. اینهمه بلندگوها و مجلات و هزینه‌های تبلیغات برای چیست؟ چه فکری در جامعه محدود و سرکوب شده که شاهد اینهمه رفتارهای زیرزمینی و پنهانی هستیم.
ایدز, سمبل رابطه‌ی از هم گسیخته‌ی جنسی, از خانه‌ای به خانه‌‌ای دیگر می‌رود و جاخوش می‌کند و کسی هم صدایش در نمی‌آید, ده سال دیگر را ببینید, پسری می‌گفت با دختری رابطه‌ی سکس برقرار کردم, بعد از این که دختر از منزل من رفت در نامه‌‌ای برایم نوشته بود که به جامعه‌ی ایدزی‌ها خوش آمدید, حالا من مانده‌ام یک دنیا غم و افسردگی, کسی به فکر قانونمند کردن این رابطه‌ها نیست. شرایط اقتصادی برای جوانان وخیم شده است و سن ازدواج برای دخترها و پسرها به بالای مرز سی سال کشیده است, آیا می‌توانیم یک جامعه‌ی پیچیده و تودرتو را با همین تعصب‌ها و تحلیل‌های خام و غیرت‌های بی‌پایه اداره کرد, بفرمایید, اداره کنید. چرا هر چه می‌گویید و نصیحت می‌کنید کمتر گوش می‌دهند. لجبازی‌ها و خودنمایی‌های جنسی در خیابان‌ها را ببینید. بیایید برای یک بار هم شده به مشکل جوانانی که دچار عقده‌های جنسی هستند گوش بدهید, چرا شب و روزش سکس شده, چرا در مدارس پسرانه و دخترانه بازی‌های جنسی تشدید شده است, حتماً می‌گویید, ماهواره‌ها, امان از تهاجم, بلی می‌تواند درصدی باشد, اما این همه‌ی جواب مساله نیست. این‌ همه سازمان‌های جوانان چه می‌کنند. چرا لاپوشانی می‌کنید. از چه کسی باید اجازه گرفت. بیائید این انرژی را با دادن شناخت‌های دقیق و علمی جهت بدهید. ما که این کار را شروع کرده‌ایم, باشد که بمانیم و بگوئیم, باور کنید که هیچکدام‌مان ضرر نمی‌کنیم. هر موضوعی که از زاویه‌ی علم به آن پرداخته شود, می‌توانیم آن را در جامعه, طرح و به بلوغ برسانیم. باید به این موضوع انسانی پرداخت, بسیاری از کشورها با این مساله کنار آمده‌اند و ‌این انرژی را کانالیزه کرده‌اند و از این انرژی نهایت استفاده را می‌کنند. طرح این موضوع شاید اثبات آفتاب باشد برای شما. ما معتقدیم که Sex امری است مقدس که باید به آن نگاه آسمانی و الهی کرد. این نگاه‌ها و سرکوب‌ها وضع جامعه‌ی ما را وخیم‌تر می‌کند. در آزمایشی, معلمی نمکدانی را به سر کلاس می‌برد, این روند چندین بار تکرار شد, تا این که یک روز, به بچه‌ها گفت! خواهش می‌کنم که کسی به این نمکدان دست نزند تا من چند دقیقه به بیرون بروم؟
معلم از سر کلاس رفت و بچه‌ها همگی به طرف نمکدان هجوم بردند, تا بفهمند راز نمکدان که از طرف معلم نهی شده, چیست؟ برای محققان این سوال مطرح شد که چرا کسی در روزهای قبل به آن نمکدان توجه نکرده بود. و با آزمایش‌های مکرر دیگر به این نتیجه رسیدند که هر چیزی, نهی و منع شود, کنجکاوی انسان را بیشتر می‌کند. بهتر نیست به جای این همه محدودیت‌ها و سرکوب‌ها و گاهی توهین‌ها, بستر اجتماعی مناسب را برای آن‌ها فراهم کنیم. نه, تند نرو, ما مخالف ابتذالیم.حرف من, حرف توست, اما به زبان دیگر و از زاویه‌‌ای دیگر. ما باید آموزش مفاهیم جنسی را از همان دوران شروع بلوغ با زبانی ساده شروع کنیم. و مطمئناً اگر فرزندان ما به شناخت علمی جنسی دست پیدا کنند, درصد بسیاری از رفتارهای پرخاشگرانه‌ی جنسی حذف خواهد شد. آن گاه دختران و پسران ما با ادبیاتی بالغانه در زمینه‌ی Sex با هم برخورد خواهند کرد و می‌توانند از توجه بیمارگون به این موضوع, این انرژی را در جهت رشد و بالندگی اجتماعی خود در نظر بگیرند, تا کی باید به این حیای شرقی ادامه داد.؟
منبع:علی شمیسا

چگونه در انتخاب عشق اشتباه میکنید...

یکی از مواردیکه پدر صاحاب دخترها و پسرها را در آورده است عاشق شدن آنها می باشد. امکان ندارد کسی را پیدا کنید که عاشق نشده باشد و روزی 2000 مرتبه به خود بد و بیراه نگفته باشددلیل اصلی آن عدم شناسایی عشق از جاذبه طرفین به دلیل کم تجربگی آنان میباشد.اینکه میبینیدهمواره پسرها دخترها را متهم به بیوفایی میکنند و می خواهند از آنان انتقام بگیرند! و دخترها هم پسرها را نامرد میخوانند ،همه مرگش همین موردیه که گفتم…عوامل دیگری نیز وجود دارد ولی موارد زیر مراحل و عوامل غلطی هستند که شما را از حقیقت دور میکنند و نمی گذارند فکر کنید.مسلماً یک رابطه که بر پایه بنیانی کج قرار گرفته نمی تواند چیز سالمی باشد…ولی اکنون شما آنها را خواهید شناخت و با کمی تمرین می توانید چشمانتان را باز کرده و خود را کنترل کنید..با بیاد داشتن این موارد دیگر براحتی اشتباه نمی کنید….
1-مکان اشتباه…در این گونه عشقها مکان آشنایی یک محل عمومی مثل کافی شاپ ، پارک ، خیابان و غیره و یا مکانهایی مثل مهمانی ، عروسی و نظایر اینها میباشد.نکته اصلی اینجاست که شما در هیچیک از این مکانها نمی توانید آزادانه با هم حرف بزنید و اگر هم بتوانید بدلیل اتفاقی بودن برخورد مختان کلید کرده و دستخوش هیجان میباشد.
2-غیبت معشوق…جمله ای از آلن وجود دارد که میگوید : قدرت عشق در غیبت آن میباشد.شما بعد از برخورد یا به معشوق دسترسی ندارید یا یک دسترسی کوتاه مثل تماس تلفنی یا 2 دقیقه دیدار سر کوچه!!!..شما وقتی امکان برخورد و یا تبادل نظر ندارید امکان ندارد بتوانید بگویید که طرف برای شما مناسب است یا خیر..فقط یک واقعیت وجود دارد وآن هم اینکه شما نقاط ضعف وی را نمیبینید و تمام آنچه را که دوست دارید فرد مورد علاقه تان داشته باشد برای او فرض میکنید!!!!شما از او یک شخصیت می سازید و آن را میبینید نه آنچه که واقعاً او هست…
3-دروغگویی…این عامل بیشتر از جانب پسرهاست.آنها بمحض آشنایی با فردی می دانند که وی را نمی خواهند ولی برای یک استفاده جنسی شروع به پرت و پلا گویی میکنند.دخترها هم مسلماً نمی خواهند که اسباب لذت باشند پس مقاومت می کنند.در نتیجه یک حباب از رابطه شکل میگیرد که بسرعت میترکد و چیزی جز پاره ای ضربات روحی باقی
نمی گذارد…
4-تلقین…شما در برخورد اولیه عموماً جذب صورت و اندام طرف میشوید.شما مدام به هم عادت میکنید و خواهان یکدیگر میشوید در حالیکه در باطنتان گرایش چیز دیگریست.مثل انسان تشنه برای آب به هر دری میزنید و بعد از سیرابی چشمانتان را باز میکنید.مقوله ها را لطفاً با هم قاطی نکنید…سر حد یک رابطه عاشقانه می تواند یک رابطه جسمی باشد ولی یک خواهش جسمی در پناه عشق بزودی شما را با لگد از خواب بیدار میکند…
5-چشمان بسته…در ملاقاتها و دیدار ها آنچنان تو کف لعبتی که تور زده اید میروید که دیگر نه هیچ چیز میشنوید نه میبینید!!!بعد از یک چنین ملاقاتهایی اگر به شما بگویند چی شد؟؟شما فقط دری وری خواهید گفت!!پس این ملاقاتها هیچ نکته مثبتی ندارد.
6-تقلای بیمورد..شما برای تور کردن طرف مورد علاقه از همه چیز و همه کار میزنید و تمام تمرکزتان را برای بدست آوردن معشوق جمع میکنید.بعد که تلاشهای شما به اشتباه از سمت وی علاقه شدید معنی شد و شما خیالتان راحت شد ، بادتان می خوابد و دوباره خودتان میشوید..حالا بامبول در میارین…چون دچار یک نارضایتی پنهان از تلاشی که کرده اید میباشید..رابطه شما بزودی از هم میپاشد…
7-…پسرها و دخترها از سنین پایین شروع به یافتن همسر میکنند.در زمانی که هیچ آمادگی اجتماعی ندارند.آنها یک نیاز ساده دوستی با جنس مخالفرا که بدلیل بلوغ شکل میگیرد را به غلط عشق تعبییر میکنند..با مغزی خام به هم تعهداتی میدهند.غافل از اینکه زمان ، شرایط واقعی را برایشان آشکار میکند و آنها براحتی ضربه روحی می خورند…این ضربات آنقدر تاثیر دارد که در سنین بالا بدور خود دیواری از بی اعتمادی بکشند و همان دیوار باعث تنهائی شان بشود…


عوارض استمنا چیست ؟

اما عوارض استمنا چیست ؟

بزرگترین عارضه آن افسردگی-بد بینی و گوشه گیری و احساس پوچی ست. زیرا بزرگترین مزیت سکس احساس پذیرفته شدن می باشد که فرد را ارضا می کند که در خود ارضایی ایجاد نمی شود . افراد جلقی افرادی بی اراده-تنبل-کمرو -تندخو -خودخواه بدبین عبوس هستند و قدرت سازش با مردم را ندارند. اما در پسران عوارض آن به صورت افراطی عبارتند از :

1-ضعف بینایی 2-قوس کمر 3- سیاهی افتادن دور چشمها 4-ضعف عمومی و ........5- استمنا باعث انزال زودرس در آینده می گردد. 6-دفع بی اختیار منی ( اسپرماطوره) 7-احتلام مکرر ( خروج منی هنگام خواب به طور غیر اردای بیش از حد معمول ) اما راه ترک این عمل عبارتند از : راههای موقت :

1- ورزش بسیار بسیار سنگین تا سر حد خستگی

2- روزه گرفتن ( عدم مصرف غذاهای محرک مثل شکلات و موز و ....قبلا در ضعف جنسی توضیح دادم) 3- عدم مشاهده فیلمها و عکسهای سکسی و محرک 4- عدم خواندن داستانهای پور نوگرافی 5-پر هیز از تنهایی

6-ایجاد یک رابطه عشقی شدید با جنس مخالف

7- پر کردن کامل وقت خود تا جایی که وقت

بیکاری برای خیالپردازی نماند

8- عدم معاشرت با دوستانی که فکر و ذکرشان سکس است .

9- عدم تمرکز و اختلاط بر روی اندامهای بانوان و یا پر هیز از صحبت کردن شهوت آمیز با جنس مخالف... راه های دایم : یگانه راه دایم ترک استمنا ازدواج از نوع دایم یا موقت است به طوری که سکس منظم داشته باشید . بعد از سکس منظم به ندرت می توانید خود را متقاعد کنید که سمت چنین اعمالی بروید . در پاسخ سوال چهارم که خانم محترم مطرح کرده اند عرض نمایم که دو احتمال وجود دارد:

1-احتمال قویتر آن که شوهر شما شدیدا به استمنا خو گرفته و مقاربت وی را ارضا نمی کند و در حین مقاربت در فکر و خیال سیر می کند...

2-احتمال ضعیفتر ان که شما قادر به ارضای کامل وی نیستید که البته با توجه به این که گفته اید خیلی شهوتی هستید تقریبا منتفی ست مگر آن که خیلی زود ارگاسم شوید. در مورد سوال بعدی شما نیروی جنسی بله به ژنتیک خیلی وابسته است. معمولا زنان عرب و همچنین زنان شمال ایران و نیز زنان با پوست تیره شهوت بیشتری دارند. البته تغذیه و عوامل روحی و روانی-امنیت فکری و رضایت از زندگی و منظم بودن عادت ماهیانه نیز بسیار موثرند. در مورد شوهرتان هم سعی کنید علت این امر را از وی جویا شوید و به وی بیشتر محبت کنید در سکس سعی کنید مانند ستاره های سکسی در فیلمها عمل کنید تا ایشان شما را با هنرپیشه های سکسی خیالی ذهنش تعویض کند. با عنایت به مباحث مذکور وظیفه همه جوانان جامعه عزیزمان است که به سکس اهمیت خاصی در زندگی خود قایل شده و آن را با احساس تلفیق نموده و لذت سکس توام با عشق را چشیده تا زیر بنایی باشد برای ارتقای خود و ایران عزیزمان باشد.

خانواده در آینده 3

٭ خانواده
قسمت آخر




در ادامه قسمتهای یک و دو مبحث پیش بینی احتمالی وضعیت خانواده در آینده اکنون به بخش پایانی و بررسی وضعیت زنان در آن دوران می پردازم.
زن نهادیست که وظیفه تولد و بزرگ کردن کودک را تا جائیکه کودک بتواند از خود محافظت کند را بعهده دارد . البته در انسان این زمان بیشتر از زمان زنده بودن طول میکشد.نکته قابل توجه این است که دولتها برخلاف نقش قبلی(در مقابل مردان) امکان غصب کردن را در مقابل زنان ندارند.
در نتیجه بهتر میدانند که با آنها کنار بیایند!.البته مواردی شنیده می شود که مثلاٌ در فلان کشور حدس زده میشود فلان زن قدرت نگهداری و پرورش کودک را ندارد و در نتیجه سریعاٌ سازمانهای مربوطه بچه را از مادر تحویل میگیرند و از وی جدا میکنند اما این مسئله در سطح جهانی و در سطحی که نقش پدر را حذف خواهد کرد امکان پذیر نخواهد بود.
متاسفانه یکی از مواردیکه در این زمینه کمک میکند و باعث تضعیف نقش پدری میشود همانا تمایل زنان به استقلال مالی می باشد.انگیزه اصلی مخالفت مردان این است که مردان می خواهند زنها در مشت انها باشند و قدرت اقتصادی و دینی این امکان را به مرد میدهد. با وجود این امکان ندارد زنها در مقابل این قضیه کوتاه بیایند .
در این زمان و در طول مبارزات تاریخی زنان و مردان در سراسر دنیا ، دولتها که عموماٌ اهداف بزرگتری دارند یک نقش جالب را در این زمینه بازی کردند. یعنی در واقع مثل سایر نقشها در سایر زمینه ها !! یعنی دفاع از چیزی برای به گند کشیدن آن!! آنها به صراحت قانون تصویب کردند و اعلام کردند که از نظر اصولی آنها مشکلی ندارند!
هدف اینجاست که فعلا در ابتدا تمام اهداف بروی زنهای شوهر دار متمرکز است چون آنها فقط میتوانند از نظر طبیعی حق خود را برای نگهداری بچه محفوظ بدانند. پس دو راه وجود دارد که زنهای شوهر دار استقلال مالی کسب کنند.یکی اینکه این مورد اشکالی ندارد و زن در صورت زایمان میتواند به سر کار خود برگردد!. یعنی بهشت برای دولتها! چون زمانیکه که زن به سر کار برگشت مجدداٌ کنترل کامل خود را از روی کودک از دست میدهد. در زمان کودکی زن مجبور است بچه را به پرستارها یا شیرخوارگاهاا و یا مهد های کودک تحویل دهد! در زمان بزرگتر شدن کودک هم که رسانه ها و دولتها توان بهتری برای نفوذ و هدایت کودک دارند.

یعنی در واقع به آرامی و زیبایی طی چندین نسل زنان نیز نقششان حذف خواهد شد! راه دیگر اینکه زنان در قبال اینکه خود را وقف کودکان کنند از دولت حقوق دریافت کنند. که البته شاید حتی در مواردی هم در آینده این حقوق شکل قانونی به خود بگیرد. اما با وجود تبلیغات و تعصبات و جریانهای زنگرا و جار و جنجالهای انها بعید میدانم که چنین وضعیتی عمراٌ به این دید شکل بگیرد و حتی پایدار بماند و مادران فقط خود را سرگرم تربیت کودک کنند و به مقرری اکتفا کنند! . اکثریت زنان به کار کردن به عنوان استقلال نگاه میکنند و بعید است که با این جریانهای زود باشین حقم را بدهید وگرنه جیغ میزنمی! که راه انداخته اند این راه حل هم ثبات خاصی پیدا کند و عملی شود.
در واقع چیزی که حقیقت دارد این است که جریانهای زنان را وقتی که از بالا نگاه میکنیم میبینیم که به یک کاریکاتور تلخ می ماند .. چون تمام حقوقی را که طلب میکنند از طرفی نقش روبرو را کاهش میدهد و این تضعیف تا جایی میرود که با کنار زدن حریف امکان باخت خود را فراهم خواهند ساخت دوماٌ مسئله این است که این برابری هرگز اتفاق نخواهد افتد چون واقعیت این است که این برابری اگر خارج از مسائل جانبی نگاه کنیم تماماٌ شامل حقوق اجتماعیست که تمام این حقوق توسط انسانها و خصوصاٌ مردها مدام در حال تغییروتعریف است....
البته در بسیاری موارد واقعاٌ حق با آنهاست . مثلاٌ اینکه در نوولهایی بخوانید که در مقابل زن نوشته باشند وی از اینکه سینه هایش توسط کودک مکیده شود احساس لذت میکند! این سطور چیزیست که خشم هر زنی را بر خواهند انگیخت و باعث خواهد شد تا در مقابلتان بایستد که دیگر چنین یاوه سرایی نکنید! آنها واقعاٌ در مقابل قضاوت ناشایستی که در حقشان میشود حق مسلم دارند..آنها حقوق انسانی و مساواتی را که طلب میکنند کاملاٌ شایسته و حق آنها است.

اما اینکه میبینم بعضی ها فکر میکنند قراره که ترازویی ساخته بشود و همه چی درست تقسییم بشود و به اصطلاح یکی تو یکی من! احساسی مثل تهوع بهم دست میده !!
حقوق مساوی در شرایط مساوی برای دو گروه تعریف میشود و در زمانیکه دو گروه زمین تا آسمان از هر نظر با هم تفاوت دارند این حرف و مبارزه بیشتر به یک جک خنده دار می ماند! . در مورد زنان باید بگویم که آنها مدت زیادی در انقیاد بوده و هستند.آنها داری احساستی هستند که به نظر من تماماٌ توسط مردان تعریف شده است..اگر این احساسات را یک مرتبه از وی بگیریم به سرعت چیزی بغیر از یک لاشه از وی نخواهد ماند ! چون وی چیزی برای جایگزینی واقعاٌ ندارد...فاصله این اتفاق اینقدر زیاد شده است که حتی زنها دیگر نمیتوند برای خود احساسات تعریف کنند و متاسفانه به عقیده من تا انتهای عمر بشری زنان این امکان را از دست داده اند. زنها به حدی یخ زده اند که چیزی را از خود انتظار دارند که دیگران از آنها انتظار دارند. متاسفم ولی باید عنوان کنم تمام این زنهای پیشرو و تغییر خواهی هم که در راستای این مسئله تلاش میکنند در واقع شکست خورده اند! چون مجبورند برای فرار از نماِش زنانگی به رفتارهای مردانه و تعاریف آنها روی بیاورند. برای مردان این گروه به مترسکی تنها و خنده دار می مانند که مدام پای خود را بر زمین می کوبد و می گوید من مثل دیگران نیسنم!
اما در دوران آینده واقعاٌ با حذف نقش پدر بعید نیست که مقداری از این یخها آب شود و اینبار متوجه طوفان عجیبتری شویم..اینکه از آنها رفتاری را ببینیم که واقعاٌ انتظار ندارییم . مثلاٌ چه بسا که احساسات مادرانه ان چیزی نباشد که ما میپنداشتیم.! در واقع عشق مادری اصلاٌ چیز اینچنینی نیست که اکنون می بینیم! در سایر حیوانات زمانیکه کودک به مرز آمادگی برای تنهایی میرسد از خانواده جدا شده و مادر حس خود را تقلیل یافته میبیند..اما در انسانها این حس تمامی ندارد!. این فقط زایده غده تحریک شده احساس در مادر است که به خاطر تمدن و فشارها یست که از اطراف در طول عمر یه زن وارد می آید و این در زنهای احساسی شدید تر از بقیه میگردد. مادر این فشارها را در غالب محبت به کودک دفع میکند.وی انتظار محبتی را که همیشه میکشیده و به دست نیاورده , توسط ارائه معادل ان به کودکش تلاش در بی اثر کردن فشار میکند. میبینید مادرانی که رابطه عاطفی دشواری با همسر دارند خود را بیشتر از سایر مادرانی که اینگونه نیستند وقف فرزندان میکنند یا در دخترانی که احساسات عمیق کمتری دارند میبینین که حس مادری در انان به این شدت نیست و باقیمانده ان هم تنها به خاطر نقشیست که برایشان تعریف شده و انها هم باور دارند!
آینده غریبی است و تمدن در سطح دیگری. چه بسا در ان دوران زنان حاضر به تولید مثل نباشند..چون با مردان بودن و عدم پذیرش بچه از جانب انها برای زنان چندان مفید به فایده نیست.منطقی است در ان زمان انها برای باردار شدن از دولت تقاضای پول کنند.اما اینبار دولتها بچه ها را از مادارن پس میگیرند و چه بسا به قدرتی برسند که اگر زنی امتنا کرد وی را از حقوقی محروم کنند. البته قطعاٌ برای زنان تحویل بچه راحت تر خواهد بود تا بزرگ کردن انها بدون وجود احساساتی که ما الان می شنویم و وجود نخواهند داشت.دولتها بچه ها را در ازای اهداف خود بزرگ خواهند کرد و در واقع تمامی انها تبدیل به سلولهای یک بدن خواهند شد که هرکدام وظیفه مشخصی دارند!

این مسائل البته تماماٌ فرضیه است و شاید واقعاٌ به وقوع نپیوندد اما با توجه به نشانه ها و اتفاقات فعلی میتوان جهت مسیر را در این زمینه ارزیابی کرد.اینکه در ان دوران ما تعریف دیگری از خیانت و یا خانواده خواهیم داشت. نکته قبل ذکر این است که من بعد از مرحله حذف پدری یک مرحله تهاجمی بین دولتها را پیش بینی کرده بودم. اما پس از گذشت این مرحله و در حاشیه شریک شدن زنها با دولتها رفتارهای انسانی به هم خواهد ریخت.انگیزه و احساسات به سرعت حذف خواهد شد.محبت جنسی نابود خواهد شد. فرد نسبت به تاریخ و گذشته اش بی تفاوت خواهد شد.حرص و شهوت در تمدن و خانواده دیگر وجود نخواهد داشت و نتیجه ان احتمالاٌ تیاز کمتر به تهاجم کردن ونیز به دفاع کردن خواهد بود. شاید در این زمان افراد نسبت به جنگ تمایلی نداشته باشند....
می توان دورتر هم رفت... برخلاف نظری که میدهند مبنی بر نابودی انسان در اثر جنگهای اتمی شاید این فرضیه بعد از مرحله حذف پدری هرگر اتفاق نیافتد..ماشینها در کارخانه ها کار خواهند کرد و دولتها جمعیت کمتری را خواهند خواست اما این هرگز ممکن نخواهد بود که تا زمانیکه انسانها وجود دارند ماشینها از وی پیشی بگیرند...چون ماشین هرگز خاصیت خود خواهی انسان را ندارد.به هر حال تمام اینها احتمالاتیست که ممکن است اتفاق بیفتد و شاید هرگز اتفاق نیفتد.شاید با پایان معادن جنسیتها تغییر یابند! اما فعلا تنها کار ممکن پیش بینی و حدس در مورد اتفاقاتیست که در آینده خواهد افتاد و تحلیل شرایط ان زمان..نتیجه گیری کلی مسلماٌ چیز صحیحی نخواهد بود و ان را یه آینده واگذار می کنیم و تنها می توانیم امیدوار باشیم ( و نه انتظار داشته باشیم) که مسیر بشریت در آینده چیز صحیحی باشد....

خانواده در آینده 2

 

در قسمت گذشته پایه های نفوذ دولتها در خانواده ها را شرح دادم . اینکه چگونه دولتها با پشتوانه های اقتصادی یکی پس از دیگری جایگاه پدر را در خانواده ها میگیرند.
اما قبل از اینکه به نفوذ دولتها در بین زنان بپردازم ترجیح میدهم که این مقاله را در مورد دو نکته و اشاره ای به حذف پدری در زندگی جاری اختصاص دهم.
نکته اول
نکته ای که باید در اینجا عنوان کنم این است که امروزه و با موقعیت فعلی ، وفاداری و احساسات جوانان به دو بخش تقسیم میشود که یکی متوجه والدین است و دیگری متوجه میهن.
جایگزینی دولت در نقش پدر در خانواده توازن لازمه را به هم خواهد زد و اینکار میتواند نتایج وخیمی را به دنبال داشته بشد. چرا که این جایگزینی مسولیتی را در قبا ل دولت خواستار میشود که دولتها از جوانان انتظار آن را دارند! در نتیجه دولتها مدام درآن زمان در آموزشهای خود به جوانان درسهای میهن پرستی میدهند و در این ضمینه ها کار خواهند کرد تا پشتوانه امنیتی خود را بالا ببرند و در نتیجه می توانند جوانان را در موقع لزوم برای جنگ علیه دیگر کشورها بشورانند. این به اعتقاد من پدیده خطرناکیست که در آینده گریبانگیر زندگی های نوین خواهد شد.متاسفانه اگر وفاداری از خانوادها حذف شود و صرفاٌ معطوف به دولت گردد , پیش بینی می کنم جهانیان بیش از عصر حاضر در آن دوران تشنه خون خواهند بود! و من جداٌ امیدوارم سیستم حرکت بشری به این سمت کشیده نشود.به نظر من تا زمانیکه بین انسانها مشکل جهان وطنی ( ناسیونالیزم) حل نشده است دخالت دولت در آموزش و مراقبت از کودکان خطرناک است.ایجاد حکومت واحد هم خود از محالات بشری است که به نظر من بدون زور امکان پذیر نخواهد بود.

نکته دوم
با توجه به جایگزینی دولت در جایگاه پدر و گرفتن تقریباٌ همه امور در دست خود و صرفاٌ قرار دادن اختیار نگهداری از آنان برای خانواده , به اعتقاد من این کار در آینده ریشه خانواده را خواهد سوزاند و جایگاه پدر را در سطح سگها و گربها در اجتماعات حیوانی تقلیل خواهد داد! خانواده در گذشته شامل یک رئیس بود با فرزندان مسن و فرزندان فرزندان.آنها مثل حکومتهای نظامی بدور خود حصاری کشیده بودند و تشکیل وحدتی داده بودند که نفوذ بیگانه را خنثی میکرد. اما با صنعتی شدن و نفوذ دولت نقشها یکی یکی حذف شدند.حتی نقش محافظت از دیگری نیز توسط پلیس حذف شده است و پدر قدرت محافظتی ندارد. با گسترش شهرها و نفوذ به داخل آنها افراد برای کار به اجبار از خانه دور شدند.هزینه ها بالا رفت و دولت سعی میکرد در ازای خدمات , پولی را که به عنوان مزد به فرد میدهد , از وی پس بگیرد!

هزینها بالا رفت و دیگر افراد قادر به با هم بودن نبودند.استقلال مالی نیز باعث میشد که افراد دیگر حاضر به کنترل توسط دیگری نباشند.فا صله اجتماعی و ادراکی نیز به ماجرا کمک کرد و خود دلیل دیگری شد. در گذشته انتقال فرهنگ تنها از طریق بازرگانان و ملوانان صورت میگرفت.اما پس از صنعتی شدن اینبار رسانه ها وضعیت فرهنگی را بعهده گرفتند.
امروزه کودکان در کنار والدین و در خانه نشسته اند ولی این تلویزیون است که آنها را بزرگ میکند و اعتقادات آنها را می سازد .دلیل بزرگ عدم درک بین والدین و کودکان هم بخاطر همین است .چون تربیت بچه در واقع از خارج از خانه وارد میشود و خارج از تصمیم پدر خانواده است.
هرکس که تبلیغات و رسانه های بزرگتری دارد مسلماًٌ در سطح کلان موفق تر است..
وضعیت اقتصادی و کاری نیز عامل دیگری است که پدر زمان کمتری را با کودک بگذراند. در گذشته پدران در هنگام کار به کودکان درسهای زندگی میدادند اما امروزه درسها زمین تا آسمان با نحوه شکار خرگوش در بیابان متفاوت شده است که البته توسط معلمین تدریس میگردد!کسی واقعاٌ نمی تواند مشخص کند این روال تا به کجا نغییر خواهد کرد .....
نقش پدر
نقش پدر از آن جهت ضروری است که وجودش در خانواده بچه را از نظر جنسیتی به شخصیتش تبدیل میکند.
به راحتی میتوان مشاهده کرد که رفتار پسری که دارای 4 خواهر میباشد زمین تا آسمان با رفتاری همان پسر در یک خانواده تنها 4 پسری فرق دارد.تمام اینها بخاطر تاثیراتیست که جنسیتها بروی هم میگذارند. بچه ها و مخصوصاٌ پسرها یک چنین تماسی را از نظر فکری کاملاٌ نیاز دارند و بسیار برایشان حیاتی میباشد.این برای آندسته از مادران تک والدی که با خود خواهی تمام قصد دارند به تنهایی فرزندشان را بزرگ کنند.
واقعاٌ مهم است که حالا بفهمند چرا در سن 7 سالگی باید بچه را به مرد تحویل بدهند! بدانند که در آن سن اکنون زمان آن است که کودک با یک مرد به عنوان پدر معاشرت کند. وقتی میبینم که زنی احساس میکند که حق دارد بعد از این هم بچه را نگه دارد و دائماٌ جیغ میزند و سعی میکند ترحم بدست بیاورد واقعاٌ نمیدانم که چگونه به وی بفهمانم که با اینکه تو قبول نداری!! اما واقعیت این است که از این سن تو نقش کمتری را برای کودک بازی میکنی.


نمیدانم چگونه به وی بفهمنم که دیگر سهمش از نصف هم در شکل گیری شخصیت کودک کمتر است.این دسته از زنان باید به سرعت مجدداٌ ازدواج کنند ولی متاسفانه خود را درگیر حماقت زنانگی و حرفهای دری وری اطرافیان میکنند.آنها نمیفهمند که کودک از این سن جنسیت را در پدر میبیند.حال اینکه این پدر , پدر واقعی وی نباشد.آنها سعی میکنند با ارتباط سازی برای کودک مثل فامیل دوست یا اشخاص نزدیک( مثل دایی خصوصاٌ) این نقش را برای وی بسازند اما متاسفانه دست کاری وخیمی در روان کودک میکنند و تنها این کودک است که در سن شخصیت ، متوجه میشود واقعاٌ آن چیزی نیست که میخواهد.
از بحث جدا نشویم.به هر حال واقعیت این است با نشانه های موجود حدس می زنم که نقش مرد در ابتدا شروع به حذف شدن خواهد کرد و دو عامل مهم و حیاتی آن هم زنان و حضور دولتها در خانواده ها خواهد بود. چیزی که واضح و نگران کننده است تغییر شکل خانواده در بعد از این اتفاق و روابط بین زنها و دولتها خواهد بود.مقاله بعدی رو به پیش بینی اتفاقاتی که احتمالاٌ و بر اساس رویه فعلی خواهد افتاد اختصاص خواهم داد.

خانواده درآینده ۱

قسمت اول
 

یکی از مسائلی که همواره عنوان کرده ام ایجاد تغییراتی در کانون خانواده ها بوده است. به این مفهوم که خانواده شکل کنونی خودش رو از دست خواهد داد و در آینده به صورت دیگری نمود خواهد کرد.اینکه این تقییرات به ضرر ما است یا به نفع ما از حوزه من خارج است و من فقط قصد دارم پیش بینی کنم که ممکن است روال حرکتی به چه صورتی ادامه یابد.
همانطور که قبلاٌ اشا ره کردم زنان یکی از عوامل نابود کردن خانواده هستند.اما عامل دیگری که در این جهت حرکت میکند دولت ها هستند در واقع تمام عوامل با تاثیراتی که بر نقش پدر می گذارند باعث میشوند که نقش پدری در خانوادها رو به زوال باشد و تا جایی پیش برود که باعث فروریزی شبکه خانواده ها شود
خانواده اگرچه یک اصل بیولوژیک است اما در اجتماعات انسانی همواره حاصل وضع قانون بوده است.قانون حقوق والدین را برای کودکان وضع میکند اما متاسفانه این قانون لحظه به لحظه بیشتر در امور خانواده پا در میانی میکند و تا جایی پیش رفته که اکنون خود این قانون رو بروی خانواده قرار گرفته
علت اصلی این دخالت هم تنها از این جا ناشی میشود که برخی از والدین از نظرگاه عمومی لیاقت و شایستگی مراقبت از فرزندانشان را ندارند.اصولاٌ نقش پدر در خانواده بیشتر اقتصادی است.بیشتر خانواده ها هم در اجتماعات خانواده های کم در آمدتری هستند..دولتها هم تنها برای سر و سامان دادن به وضعیت این قشر در طول تاریخ ساخته شدند! در نتیجه دولتها به خود حق میدهند که با در دست گرفتن مخارج فرد به وی امکان زندگی آسانتری را بدهند. این امور خیر خواهانه بطور کلی ضربات مهلکی است که به پیکر خانواده وارد می آید. در واقع کودکان آنطور که برای دولتها سود آوری دارند برای خانواده ها ندارند. در نتیجه دولتها از دیر هنگام قصد نفوذ را در پیکر خانواده ها داشتند..کلید این کار هم در طول تا ریخ زده شد.

در گذشته پدران قدرت بالایی برای سر پرستی داشتند.در رم باستان آنها حتی اجازه داشتند فرزندان خود را بکشند!
جوامع در آن دوران به صورت کارگری و کشاورزی بود.کودکان همیشه عامل مناسبی برای مناسب اقتصادی بوده اند.. چراکه اولاٌ بچه ها از نسل پدر بودند و باید اهداف خانواده را زنده نگه میداشتد..دوماٌ چون همه خانوادها امکان تهیه برده یا کارگر را نداشتند کودکان همواره بازوهای متکی و کار آمد و قابل اعتمادی تلقی میشدند. اما دولتها برای بهبود جوامع انسانی جلو کشیدند تا امکانات زندگی را برای همه یکسان کنند.در قرن نوزده در انگلستان قانون ممانعت از کار کودکان در کارخانه ها با وجود مخالفت والدین و اقتصادیون تصویب شد
قدم بعدی برای محافظت از اصول انسان دوستانه مسئله تعلیمات اجباری بود!. یعنی مداخل جدی دولتها در کانونهای خانوادگی. عقاید خانوادها برای دولتها تماماٌ پوچ و بی معنی بود. کودکان این بار بجای کار کردن باید ساعتها در مدارس مینشتند و چیزهایی را می آموختند که دولتها فکر میکردند ضروری است!
این یکسان سازی طرز فکر برای دولتها تازه شروع تازه ای بو د .
دولتها در قدم بعدی اینبار سلامت کودکان را زیر نظر گرفتند. آنها نسلی سالم میخواستند.حتی اگر کودکی از نظر فکری عقب افتاده بود مدارس ویژه ای برای آنها بنا میکردند.. در مورد اینکه دولتها تا چه حد جایگزین پدر خواهند شد نمیتوان مرزی را مشخص کرد.. اما ماجرا همینطور در حال بزرگتر شدن است . به راحتی میشنویید که در کشورهای صنعتی تر اگر کودکی محتاج باشد سریعاٌ تحت حمایت دولت در خواهد آمد.اگر نشانه هایی دال بر تنبیه بر بدن کودکان دیده شود به سرعت والدین آنها توسط دولت به دادگاه کشیده خواهند شد. حتی شروع ساخت بانک ها ی کودکان برای اینک کودک تا زمانیکه به حد نساب نرسیده از نظر مالی گیر نباشد!. ( یا دش بخیر مادرم همیشه عیدی های من رو ازم میگرفت که برام نگه داره !! منم همیشه فکر میکردم یه سپرده یه جایی دارم!!)

اما چیزی که واضح است اینه که دولتها بیشتر وظایف پدری را غصب میکنند چون خدمتی را که به
عهده میگیرند بخاطر مسائل مالی بیشتر وظایف پدری است تا مادری . این سرویسها بنوبه خود چیز بدی نیست اما اشتباه این بود که دولتها باید در طول تاریخ این امکانات را به خانوادها تحویل می دادند و نه به افراد . در نتیجه میبینیم که خانوادها در حال متلاشی شدن و فرد گرایی در حال تقویت میباشد. به هر صورت افراد در نهایت ترجیح می دهند که این امکانات باشد و خواهان آن هستند و زمانیکه تاثیرات را می بینند آن را هرگز شامل دولتها نخواهند دانست چراکه تمامی آنها در روی کره خاکی تلاش برای بهبود وضعیت می کنند ..

احساس انسانی نسبت به کودکان که باعث نفوذ و دخالت دولتها در خانواده ها شده باز هم تداوم می یابد و سیکل حرکتی رو به سمت جلو میراند
این حقیقتی است که خیلی از والدین از پس برخی مسائل مربوط به کودکان بر نمی یایند و نیاز به کمک دارند در نتیجه این مسئله سپردن امور به دولتها به هیچ صورتی متوقف یا تصحیح نخواهد شد و تقریباٌ اجباریست
اما این کار سودهای زیادی هم به دنبال داشته ..اینکه سطح علم و بهداشت در جوامع انسانی بالاتر رفته و از ظلم و بی رحمی که نسبت به کودکان میشد دیگر خبری نییست و دیگر ما فقط دیوید کاپر فیلد رو در کتابها و فیلمها خواهیم دید! همچنین با بالاتر رفتن این مسائل سطح هوشی جوامع نیز بالاتر خواهد رفت و به خصوص که نحوه تربیتی غلت گذشته از بین خواهد رفت اما به هر حال والدین به کودکان خود به چشم یه موضوع نمی گرند . دولتها هم سعی می کنند که این مسئله رو در نظر بگیرند ولی این برای کودکان در زیر زربین خیلی فرق میکند و آمارهای دولتها را بی ارزش میکند. افرادی که با کودکان در ارتباط هستند نمیتوانند آنطور که باید و شاید احساسات مورد نظر والدین را به کودکان منتقل کنند حتی اگر بتواند هم از قدرت کمی برخوردارند.قدرت در اختیار مدیران است .آنها افرادی لایق و کار آمد باید باشند و قطعاٌ دارای تشخیص بالایی اما برای مدیران دیگر افراد مطرح نیست و کل گروه مسلم است و سلامت شغلی خود آقای مدیر!!! مسائل ریز در حوزه آنها نمی گنجد و دوباره به معلمان کم تاثیر بر می گردد . کودکان بسیاری در موسسات و آموزشگاهّا داری شرایطی هستند که میتواند خوب بشد اما خیلی از آنها با محیط وفق پیدا نمیکنّد و کنار نمی آیند. استعدادها شناخته نمی شوند یا پنهان می ماند.. کار بروی تک تک کودکان هم امری محال است . .این بدان معنی است که در این مورد حتی اگر همه رفتارها هم کنترل شود هزارها مسئله زره بینی وجود دارد که نمیگذارد نتییجه کار به جایی بکشد که بتوان به آن استناد کرد

این یک طرح کلی از مسئله بود . این که این مسئله به کجا خواهد کشید و چه نتایجی را به بار خواهد آورد و چه ضرباتی را وارد خواهد ساخت چیزیست که در مقاله های بعدی توضیح خواهم داد..

ادامه دارد ....



بیدار بشید........مقصد این قطار کجاست؟

در ابتدا بسراغ وضعیت آمار میریم و قضاوت هم با شما!! ما ترازویی داریم که یک طرفش نارضایتی ازدواج، طلاق ، بی اعتمادی، پوچی، اسارت خانوادگی و رکود شخصیتی وجود داره و در طرف دیگه سعادت و زناشویی پایدار!! خود شما فکر میکنید کدوم جهت سنگینتره؟...وچرا؟؟ دلیلش تنها و تنها از بی هدفی و عدم طراحی شخصیتی افراد نشات میگیره... من واقعاً سعی کردم مسائل ایستادگی و خودمحوری رو خصوصاً برای زنان طراحی کنم ولی متاسفانه نامه هایی رو دریافت میکنم که ازم بخاطر رعایت حقوق زنان تشکر میشه!! یا فمینیستهایی که ازم حمایت می کردند!! متاسفانه مشخص شد که ما، در قشر زنان و درصد بالایی از مردان که ادعای فهمشون هم از دیوار بالا میره، فردی رو نداشتیم که متوجه شده باشه پیام چی بوده..فهمیده باشه رشد شخصیتی چیزیه که بسته به تجارب و عوامل مختلف شکل میگیره که یکیش جنس مخالفه...یکیش..فقط یکی...یکی از اونها...ونه بیشتر...و نه تمام اون...ونه بدون اون! دختران ما از نظر شخصیتی وضعیت تهوع آوری دارند.پسران ما از اونها بدتر! فقط اونها پشت ماسک خنده دار جنسیت پیشرو قایم شدن و دارن ادا در میارن! درحالیکه درونشون رو داره کرم می خوره.نسل جوان ما افراد گرسنه بی مغزی هستند که هرچی بهشون میدی می بلعن..دختر و پسر شدن یک مشت نابینا که بجز تقلید کردن کاری بلد نیست..رفتارشون رو محض رضای خدا نگاه کنین...حرکات مزخرف و لحن زشت صحبت کردنشون رو ببینین.بی الگویی رو تا حدی ببینین که فقط منتظر برنامه طنز شبانه از شبکه 3 هستند تا چهارتا لغت بی معنی یاد بگیرن و
فرداش توی کل ایران بپیچونن!! فقط ببینین که چند درصد پسرها ریش پروفسوری گذاشتن! آیا این همش از حق انتخاب اونهاست؟ از تهاجم فرهنگیه؟؟ آیا عقده حقارت و کمبود شخصیتی و تظاهری که شخصیت فرد رو گرفته نقشی توش نداره؟ استخر استخر پز و افاده و کلاس مهندسی از دختر و پسر این مملکت داره میریزه چون به اندازه یک ارزن توان تشخیص ندارن و تنها کاری که میتونن بکنند تظاهر برای همدیگه است...شما هیچ جای دنیا نمیبینین که از کلمه مهندس برای احترام!! به فردی استفاده کنند.ولی توی ایران همه چی شکل گندش رو گرفته..طرف مجبوره پز چهار سال درسی رو بده که خودش هیچ نقشی توش نداشته و تنها بلغور کتابها برای استاد بوده ونه پژوهش..اینجوری

میشه که باید ناخودآگاه سرپوشی بروی تهی بودنش بذاره..وضعیت دخترهای ما رقت آور تر..یک گروه به اصطلاح خوبشون رو که ماتم گرفته چون اگر شوهر نکنن نمی دونن چه خاکی توی سرشون بریزن! اصلاً انگار تربیت شدن برای جوجه کشی! انتظار دارن که بهشون وفادار هم باشی و درک هم بشن!! باکلاس ترهاشون که هار میشن یه مرتبه! میرن سرکار تا مثلاً خود محور بشن! یه مدت کار میکنن بعد دچار افسردگی میشن! چون این تلاش و درامد رو اصلاً جهتی براش ندارن! دچار پوچی میشن و تهش همون مسیر اولیها رو میرن! گروه دیگه شون هم که حالم رو بهم میزنن افرادی هستند که اینبار فهم تحلیل ندارن و کورکورانه و بدون درک اصل مطلب شروع به قرقره کردن چیزی میکنن که اصلاً نمیدونن چی هست! آزادی زنان!! ارتباطشون رو با مردها قطع میکنن و تلاش میکنن که زنها هم بروی ماه قدم بگذارند!! نمی فهمم چطور افرادی که هنوز معنی اصلی آزادی زنان رو نمیدونن و حتی هنوز برای کلمه آزادی توصیفی ندارن و جالبتر اینکه با خیلی از حقوق این آزادی مخالفت تاریخی دارن، چطور حقوقشون رو شناختن که دنبالش دارن میرن؟؟! فمینستهای ایرانی تنها موجودات دنیا هستند که آزادی جنسی رو در قلمرو رابطه با شوهر و هویت زنانه رو برای خانواده می خوان!! این یعنی پیشگامان این حرکات در ایران 2 زار مکتب رو بررسی نکردن ببینن آیا واقعاً اونها این رو میگن!؟ یا نکنه دوباره استاد بازی و خودقاطی بینی ذاتی ایرانی گل کرده خواسته یه مکتب رو تصحیح کنه!!! اون طرف هم پسرها که ادعاشون میشه نوین هستند!! توی جامعه هجوم به سمت علم کامپیوتر رو نمیبینین؟؟ این خوبه ولی بنظرتون غیر طبیعی نیست؟؟ فکر نمیکنین بدلیل عدم فکتهای لازمه ناخودآگاه دارن امکان سازی میکنن برای پنهان کردن خلا داخلی و سیر کردن بدون جهت عطش دونستن؟! فکر نمیکنین دارن بایت بایت سم میخورن؟ جواب بدین این بی هدف اطلاعات بلعیدن اونها از چیه؟ این نسل به اصطلاح نو که خودش رو نسبت به سایر علوم مثل تاریخ بی تعهد میبینه چرا گیر

داده علم جدید رو خودش بسازه؟ من میگم..چون افتخاری نداره...چون فکتی نداره...چون ماهیتی نداره ... و چون این علم جدید در دسترسش قرار گرفته راهی شده واسه فرار از خودش. والبته تظاهر به دانایی. ببینین این حجم عظیم جوجه دانشجوها رو که چطور خودشون رو خدایان کامپیوتر میدونن در حالیکه ما هنوز کوچکترین برنامه نوشته شده توسط ایران رو نداریم...چرا که اونها فقط استفاده میکنن..متخصص در استفاده و قرقره کردن ابزارهای دیگران هستند و به اندازه یه ارزن توان طراحی ندارن...افرادی که خدایان آوردن بهونه و دلیل برای توجیه نابودی و بدبختی خودشون هستند.بدون توانی و بدون قدرت تحلیل وبا پشتوانه پدری که اونها رو در میان تفاله ها تنها گذاشته و بالاترین سقف زندگیشون رو کرده تهیه خونه و ماشین و پول و ازدواج!! من شرط میبندم اگه به اندازه سقف وجود هر فرد از این امکانات بهشون بدی براحتی ظرف دو روز دچار افسردگی میشن..چراکه دیگه همین هدف پوچ برای تلاش کردن رو هم ندارن! اینه نسل پوچ و کودک ما که میشه با یه تلنگر دچار فروریزی شخصیتیش کرد...من تعجب می کنم که چطور این بوی گند باتلاقی که توش هستید رو حس نمیکنین؟؟ می خواهید بازهم براتون از وضعتون بنویسم یا واقعاً حتی برای یک لحظه چشم باز کردید؟!...

حالات زنان را بشناسید

بعضی از زنان بدلیل ذهنیات ،شرایط زیستی و بخاطر ناکامی جنسی، نا خود آگاه بعد از ازدواج به درون یک سری مشکلات و کشمکشهای روحی می افتند که افسردگی و یاس از زندگی نتیجه ساده اونه.این درگیریها شامل 3 مرحله پیوسته و در عین حال جدا از هم میباشد که آقایون حتماً باید آنها را دقیق بشناسند. چراکه اونها اگر یه زندگی آروم میخواهند باید بتوانند مثل یک وزنه در طرف دیگه ترازو عمل کنند تا وضعیت ثابتی شکل بگیره .من بارها گفتم که روابط جسمی  

تاثیر مستقیم بر روحیات و درجه شادابی افراد داره ولی متاسفانه عرفهای قدیمی زورشون از من بیشتره!! این موارد بعد از ازدواج نمود میکنه و این آقایون هستند که نقش مهمی رو در از بین بردنش بازی میکنند. متاسفانه آقایون اصلاً شناختی از این مسائل ندارند ولی فکر میکنند چون مثلاً 3 سال با یکی دوست شدن طرف رو میشناسن!…به هر حال من این حالات رو براتون میگم تا در صورت مواجه با اونها جا نخورید.. .

1-گروه اول زنانی هستند که زندگی سنتی دارند و شامل خیلی از مادران و اطرافیان ما میشوند.آنها گرفتاریهای خانگی زیادی دارند و تمام نیروی عصبی و روحی و جسمی آنان صرف فعالیتهای خانه داری میشود.گرفتاریهای مادی و تهیه معاش هم مزید بر علت میشود تا زندگی روزمره تمام ذهن اونها رو پر کنه و اونها رو آنچنان غرق خودشون بکنه که یکباره اونها تبدیل به یک مجسمه سنگی بشن! اونها دیگه یا توان ندارند و یا به روابط و مسائل زناشویی نیز بچشم یکی از کارهای خونه نگاه میکنند!! متاسفانه آنها

بسرعت تحلیل میروند . از طرفی چون این مسائل تمام ذهنیت اونها رو مشغول کرده دیگه دارای ذهنیت آرومی نیستند که بخواهند پذیرای روحی یک مرد هم باشند.مسلماً آقاهه هم یه
زندگی متروک رو در خونه پیدا میکنه.از طرفی زنش جداً زحمت میکشه و از طرف دیگه نه اون و نه همسرش چیزی دریافت نمیکنند! نتیجه اینکه الکی خودشون رو راضی نشون میدن و ماسک رضایت به صورت میزنن.ولی روحیاتشون رو مدفون میکنند.
2-گروه دوم زنانی هستند که از مرحله بالا سالم بیرون میان.اونها به خودشون و روابط عاشقانه فی مابین در زندگی اهمیت میدن و نمیگذارند مسائل اجتماعی خلوت اونها رو بهم بزنه.ولی خوشگل اینجاست که این زنان هم ناراضی هستند! اینها رو براحتی میتونید در اطرافتون ببینید.زنانی که نوازش رو بسیار دوست دارند ولی بدلیل تربیت غلط ، ناآگاهانه دچار انزجار از رابطه شده اند.تنها دلیلی که اونها حاضر میشوند ایجاد رابطه کنند این است که طرف شوهرشونه و برای همین تسلیم میشوند!! یعنی یک تجاوز آبرومندانه! من در مبحث نوازش گفتم که این تکنیک برای زمانیست که رابطه جنسی جوابگوی زن نیست اما این زنان با آن مورد فرق دارند.اینها در اثر نوازش به حالت روحی لازم میرسند ولی از رابطه لذت نمیبرند!در واقع نوازش اونها رو اقناع میکنه ولی متاسفانه این ارضا مصنوعی بوده و در دراز مدت شرایط وخیمی رو براتون رقم میزنه.بعبارت دیگه آنها همیشه تشنه هستند ولی آب آنها را سیراب نمیکند! این افراد اگر برای خود ارزش قائل نشوند و ذهنیت قدیمی را دور نریزند و به نیازهای طبیعی خود بعنوان یک حق مسلم نگاه نکنند مسلماً به تیکهای شدید

عصبی دچار خواهند شد.آنها براحتی دچار زدگی از زندگی میشوند و پس از کله پا شدن تشریف میبرند و به گروه اول می پیوندند.
3-گروه سوم زنانی هستند که از مرحله دوم هم سالم بیرون می آیند.ولی ایندفعه اینها خیلی خونگرم میباشند و در نتیجه خودشون رو از اونور بام می اندازن پایین!! دقیقاً مثل یک شمع که داره از 2 طرف میسوزه شعله زیادی میدهند ولی فرتی هم به پایان میرسن! مشکل اینجاست که اونها در اثر سرکوبهای پیاپی انتظار بیش از حدی از روابط جنسی دارند. اونها فکر میکنند اینقدر باید همخوابی با یک همسر عاشق شیرین باشد که آنها را یه 10 دقیقه ای بیهوش کند! در واقع به عقیده اونها رابطه با همسر عاشق زمانی حال میده که مثل زنبور عسل بعد از رابطه یکی از طرفین از بین بره!! متاسفانه سر خوردگی و انحراف در این زنان بسیار زیاد است چرا که مفهوم آنها از سیرابی ، بدلیل سرکوب جنسی و زندگی مستمر در تخیلات و همچنین همواره در انتظار عاشق بودن ، چیزی خارج از توان یک رابطه جنسی میباشد.اینها باید در خودشان باز نگری کرده و نگذارند که از حد اعتدال خارج شوند.این افراد با یک دید رومانتیک بسرعت علاقه خود را به همسر از دست میدهند چرا که شوهر نمیتواند جوابگوی تصورات وی باشد.

ضرورت عشق

ضرورت عشق

نویسنده: منیره یدالله وند

چرا نیاز شما به دیگران بیشتر از نیاز شما به غذاست؟
استراتژی عمل. جزئیات این که چرا عشق برای جلوگیری از افسردگی ضروری است. ارتباط با جامعه، شما را به ارتباط متقابل با مردم نزدیک می کند. امید و اعتماد.
به همان اندازه که جسم و روح شما به اکسیژن نیاز دارد به عشق نیز نیازمند است. عشق معامله کردنی نیست. هرچه شما ارتباط بیشتری با دیگران داشته باشید، از نظر جسمی و عاطفی سالم تر خواهید بود. هرچه ارتباط شما با دیگران کمتر شود احتمال مخاطره و زیان برای شما بیشتر است.
این درست است که هرچه کمتر دوست بدارید تجربه و افسردگی بیشتری را در زندگی خواهید داشت. شاید عشق بهترین داروی ضدافسردگی باشد. به همین دلیل است که احساس بدون عشق بدون عمومی ترین شکل افسردگی است.
بسیاری از افراد افسرده، نه خودشان را دوست دارند و نه احساس عشق و دوست داشتن به دیگران را دارند، آنها بسیار روی خود تمرکز می کنند و همین امر باعث می شود کمتر مورد توجه دیگران قرار بگیرند و جذابیتی داشته باشند و از این که فرصت و مجالی بیابند که توانایی ها و مهارتهای عشق را بیاموزند محروم می مانند.
افسانه ای وجود دارد که عشق یک دفعه اتفاق می افتد. در نتیجه مرز افسرده اغلب بدون مقاومت و کورکورانه در انتظار کسی می ماند که او را دوست بدارد. اما عشق از این راه عملی نیست. برای عاشق شدن و نگه داشتن عشق می بایست بیرون آمد، فعال بود و مهارتهای ویژه بسیاری را آموخت.
بسیاری از ما نظر و عقیده خود را در رابطه با عشق از فرهنگهای عامه گرفته ایم و معتقدیم که عشق چیزی است که باعث ابراز احساسات می شود. در فرهنگ عامه عشق ایده آل عبارت است از تصورات غیرواقعی که بیشتر به شکل تصنعی و سرگرمی است و این یکی از دلایلی است که چرا بسیاری از ما افسرده هستیم. (عشق ما تصوراتی غیرواقعی و تصنعی و در خیال ماست).
ما گمان می کنیم که آشفتگی و شیفتگی یعنی عشق. یک نتیجه گیری این است که وقتی ما به طور حقیقی عاشق شدیم، غمگین و مأیوس می شویم. چرا که چیزهای بسیار زیادی وجود دارد که با فرهنگ ایده آل ما هم خوانی ندارد. بعضی از ما چیزی را مطالبه می کنیم و خود نیز کنترل می کنیم و گمان می کنیم عشق ایده آل ما بایستی این باشد که کس دیگری، آنچه را که در تصورات ماست باید انجام دهد. این امر نه تنها امکان پذیر نیست بلکه لازم است که راه رسیدن به عشق برای رفع افسردگی نیز باید تغییر یابد.
این اقدامات استراتژیک را دنبال کنید تا آنچه را که از زندگی می خواهید به دست آورید، هم عاشق و هم معشوق بودن:

* شناختن (اعتراف به) تفاوت بین شیفتگی و عشق. شیفتگی یک وضعیت روحی است با شیدایی عمیق است. همه ی احساسها خوب و عالی است اما درواقع به ندرت دوام دارد و اولین مرحله از جنون است. جذابیتی است که به موجب آن همه ی هورمونها ترشح می شوند و همه چیز به نظر خوب و درست می رسد. این حالت تقریبأ به طور متوسط شش ماه دوام می یابد. این حالت می تواند به عشق تبدیل شود. بسیاری از عشقها در حقیقت از شیفتگی آغاز می شوند. اما بیشتر شیفتگیها هرگز به مرحله عشق نمی رسند. بدانید که عشق مهارتی است آموختنی، نه چیزی که از هورمونها یا احساسات مخصوص و یژه ای بیرون بیاید. اریچ فروم عشق را «خواست اراده» می نامد. اگر شما تواناییهای دوست داشتنی را نیاموزید درواقع، بدین معناست که افسرده شدن خود را تضمین می کنید. شما افسرده خواهید شد نه تنها به خاطر این که به اندازه ی کافی با دیگران ارتباط برقرار نکردید بلکه به خاطر این که تجربه شکستهای بسیاری را داشته اید.
* مهارت برقراری ارتباط خوب و درست را بیاموزید. این مهارتها وسیله ای هستند که با آنها می توانید امید و اعتماد و ارتباط قوی خود را افزایش دهید. هرچه ارتباط شما بیشتر شود به همان اندازه افسردگی شما کمتر می شود چرا که شما احساس می کنید که شناخته شده اید و شناخته اید. همواره تفاوتهایی بین دو نفر وجود دارد. اشکالی ندارد که شما چقدر خوب هستید یا چقدر به کسی نزدیکید. اگر ارتباط شما درست پیش برود تفاوتهای ظاهری و سطحی، مشکلی را پیش نخواهد آورد. مسأله این است که باید تفاوتها را شناخت و با آنهایی که از شما فاصله نمی گیرند یا شما را طرد نمی کنند ارتباط برقرار کنید.
* شما می توانید این کار را به وسیله شناخت این که شخص دیگر (طرف مقابل) از کجا آمده؟ چه کسی است؟ و این که قادر باشید خودتان را معرفی کنید و نشان دهید انجام دهید. وقتی تفاوتها را شناختید باید قادر باشید با طرف مقابل مذاکره و مصالحه کنید و دلیل کلی را برای انجام این کارها بیابید.
* تمرکز بر روی طرف مقابل. بر روی آنچه که به دست آورید و این که چگونه با شما رفتار می شود، تمرکز کنید. آنچه را که طرف مقابل نیاز دارد بشناسید. (شناخت نیازهای طرف مقابل). آنچه را که واقعأ نیاز دارد تا با آن احساس خوبی داشته باشد. آموختن این مهارتها برای مردمی که در فرهنگ خودخواهانه امروزی هستند واقعأ دشوار است. البته خودتان را در این جریان گم نکنید. مطمئن شوید که به خودتان هم اهمیت می دهید و در فکر خودتان هم هستید.
* به دیگران هم کمک کنید. افسردگی چنان مردم را در خود فرو برده و متمرکز در خود نگه می دارد که آن ها نمی توانند کسی را خارج از خود ببینند و به اندازه ی کافی قادر باشند که یاد بگیرند که کس دیگری غیر از خودشان را هم دوست بدارند. هرچه به دیگران بیشتر توجه کنید و یاد بگیرید که واکنش نشان دهید ونیازهای دیگران را برآورده کنید به همان اندازه می توانید بیشتر دوست داشته باشید.
* توانایی تطبیق با واقعیت را در خود افزایش دهید. دوست داشتن یک نفر به طور حقیقی، به همان اندازه که خودتان را دوست دارید مهم است. این که دیگران واقعأ چه می گویند؟ آنها واقعأ چه نیازهایی دارند؟ افراد افسرده گمان می کنند که تنها حقیقت، حقیقت افسردگی آنهاست.
* نزاغ جدی با نداهای منفی درونی خودتان، حساسیت به پذیرفته نشدن و طرد شدن از طرف دیگران یکی از علائم اصلی افسردگی است. نتیجه کم بودن اعتماد به نفس این می شود که از بستگیها و ارتباطات تفسیر درستی نمی شود؛ همچنین به عنوان یک نقص دائمی تعبیر می شود. با به سرعت احساس طرد شدن به وسیله طرف مقابل شما باور می کنید که این رفتاری است که اساسأ لیاقت و شایستگی آن را داشته اید. اما طرد شدن درواقع از خود شما سرچشمه گرفته و احساس عدم لیاقت و نقص درواقع نشان از افسردگی دارد.
باید اعتراف کرد که که ندای درونی قوی است اما واقعی نیست. با این ندا حرف بزنید. «من واقعأ طرد شده نیستم، این مسأله که من لیاقت ندارم و نقصهایی دارم واقعأ دائمی نیست. من اشتباه کردم» یا «این مسأله راجع به من نبوده، چیزی بود که من فقط نمی دانم که چطور اتفاق افتاده و حالا می خواهم یاد بگیرم»، اگر شما می خواهید، موقعیتی را دوباره گسترش دهید، می توانید دوباره بپذیرید که راه مؤثری هست و شما می توانید عشقی را که نیازمند آن هستید بیابید و آن را نگه دارید.

رازی که زنها باید بدانند....

اکثراً در برخوردها نگاه سبب کشش میگردد ولی بمرور زمان و برخورد مداوم بین زن و مرد تاثیر آن از بین رفته و هویت جای آن را میگیرد.زنها معمولاً سعی میکنند با تعویض لباس و آرایش تغیراتی در خود بوجود بیاورند تا سبب کشش دیگران بسمت خود شوند…....خانمها ….زیبایی حق شماست و زیباترشدن هنر شما.ولی خدا وکیلی روزی 60کیلو کرم پودر و روژلب وهزارتا کوفت زهرمار دیگه از چهره شما چیزی بجز یک مداد شمعی نمیسازه!!!!…شما باید در فکر یک جذابیت دائمی باشید…این جذابیت چیزی بجز مکالمه نمی تونه باشه.خانم دومیرسن فرانسوی در نامه ای به دخترش نوشت: مبادا چیزی که برای شوهرت تعریف میکنی تکراری باشد…اشتباه نکنید!منظورم وراجی نیست! ..اگر می خواهید شوهرتان را اسیر کنید از ابراز احساسات غافل نشید…منظورم از احساسات I love you ، عسلم ، عزیزم بازی و رفتار کلیشه ای نیست…بلکه دقیقاً منظورم ابراز علاقه شما در لحظاتیست که تقارن جسمی دارید…و من نمیدونم چرا بجای اینکه با هم شروع به پرواز کنین خفه خون مرگ می گیرین و معاشقه رو تبدیل به یک عمل مکانیکی میکنید.
یکی از اشتباهات بزرگ زنان این است که فکر میکنند هرچه سربزیرتر باشند جذابتر ند!آنها حتی با شوهرانشان راحت نیستند چون میترسند میل طبیعی آنها نشانه کجروی تلقی گردد!!!!..خانمها اگر شوهری دارید که اینقدر بی فکر میباشد حتماً او را به روانپزشک معرفی کنید.من به همه زنان توصیه میکنم که این افکار قدیمی سر تا سر چرند رو از ذهنشون بیرون کنند و بدست خود باعث یکنواخت شدنشان برای همسرشان نشوند..خانمها ....آقایون هم گاهی دوست دارند خودشون رو لوس کنند!!روشون نمیشه بگن ولی 2 برابر زنها می خوان که نازشون رو بکشین!!

….بدونین همانطوری که آقایون وظیفه دارند با گفتار و نوازش ، شما رو برای معاشقه آماده کنند متقابلاً شما نیز وظیفه دارید محرک احساست وی بشوید..هرقدر که محبت قلبی شما به او زیاد باشد ولی همسرتون 2زار شادابی و نشاط هیجان از شما نبینه همه آن را به حساب بی علاقگی شما میذاره..هی نگین حس کنه ،حس کنه!
یه مدت که بگذره و چیزی نبینه فکر میکنه که داره اشتباه حس میکنه!!!بزرگترین راز حفظ محبت مردان این است که شوهر بداند همسرش از وی اقناع گشته و شما با نوازشهای طولانی به او بفهمانید که زمانی را که با وی گذراندید هرگز فراموش نمیکنید.خانم نیتون دوکلاس میگوید:زمانیکه احساساتم رو در روابط به شوهرم منتقل میکنم متوجه میشوم که او مرا میپرستد..یا در کتاب خاطرات لینکلن میبینیم که : همسرم در بستر به یک اسطوره تبدیل میشد…این رازیست که خانمها در صورت بکار بردن آن همسران موفقتری خواهند بود.هیچ مردی از زنش نوازش طلب نمیکند ولی شما اگه واقعاً دوستش دارید و به فکر زندگیتون هستید این کار رو انجام بدید..مردها بخاطر غرور دائم این مسئله رو پنهان میکنند ولی بدونین که این بهترین تاثیریست که شما بروی همسرتون از نظر عشق و علاقه میتونید بذارید…پس نوازش،نوازش و باز هم نوازش …این عمل چندین برابر اون چیزی که حتی فکرش رو میکنید پیوند شما رو با همسرتون محکمتر میکنه….

مطلب بعدی در مورد تاریخچه رسوم غلط شب ازدواج میباشد……



واژه های کثیف۲

 

واژه های کثیف
قسمت دوم


خوش برخوردی!
نحوه ارائه : خواسته .
نتیجه : تلاش برای ارتباط


این مسئله تقریباٌ بطور کامل توسط آقایان ارائه می گردد! شاید بارها دیده باشید یا برایتان پیش آمده باشد که ، مثلاٌ شریک شما از اینکه می بیند شما با دیگران بگو و بخند دارید و یا خیلی باز و راحت با دیگران صحبت می کنید ، بسیار ناراحت شده باشد و یا حتی این مسئله باعث بوجود آمدن مشاجراتی هم در بین شما شده باشد. حقیقت مسئله این است که خارج از مسئله تعصب و حسودی و چیزهای جانبی دیگر، واقعیتی وجود دارد که عموماٌ آقایان از آن با خبر هستند و معمولاٌ خانمها کاملاٌ از آن بی خبر! و برای همین واقعیت بی تفسیر است که آقایون معمولاٌ نمی توانند به شریکشان حالی کنند که نگرانی آنها از چیست! و از طرفی دیگر همسر احساس می کند که دارای شریکی با نقطه نگاه بسته ای می باشد! و این اتهام نیز برای آقایان بسیار سنگین می باشد.
مسئله ای که من آن را لاس خشک می نامم! چیزی که در مکانها و اجتماعاتی که زنها مدام با آقایان برخورد دارند بسادگی اتفاق می افتد. بطور مثال در محیطهای کاری و یا مهمانی ها !
آقایان معمولاٌ بسادگی به فردی نزدیک می گردند و با مسائل ساده ای بحثی را شروع می کنند! موضوعاتی که کاملاٌ جنبه عادی داشته و به هیچ عنوان هیچ چیز غیر عادی و خارج از عرفی در آن نیست! آنها صرفاٌ صحبت می کنند و تبادل نظر می کنند . هم چیز عادی بنظر می رسد اما در حقیقت در پشت این بازی ساده تمام زوایا و کنترل ذهنی بر روی شناخت و تعیین میزان دست یابی به شخص مورد نظر معطوف می گردد! آنها کاملاٌ ریز ریز حرکات فرد به اصطلاح تارگت را زیر نظر دارند.از نحوه پاسخگویی ، میزان مشارکت در بحث ، برق نگاه ، و حتی تبسم در حین صحبت! تمام روزنه ها را شناسایی می کنند و بحث را بطور نا ملموس و مودبانه پیش می برند ! در حقیقت اگر چیزی دریافت گردید که بسادگی می تواند در مواقع بهتر از آن جهت دستیابی به فرد مورد نظر استفاده گردد . در غیر این صورت مرد هیچ چیزی نباخته! یک صحبت ساده و بدون بازخواست با فردی انجام داده و لذت ناشی از بازی را نصیب خود کرده است! از طرف دیگر زنها معمولاٌ بسادگی درگیر این بازی می گردند...زنها می خواهند نشان دهند که موجوداتی بسیار قیمتی هستند و دارای سطح شعوری بالایی.در نتیجه آنها هم براحتی در این بازی شرکت می کند و تبادل ارتباط می کنند . آنها بدلایل دیگری از جمله فرصتی ساده برای ارتباط با دیگران هم ، باز خود را درگیر این بازی یک جانبه می کنند. بازی که تنها نقاط و روزنه های نفوذی را برای دیگران رو خواهد کرد و یا حتی همانطور که گفتم هیچ که نباشد لذت یک بازی را به شخصی تقدیم کرده اند!
البته نمی توانم عنوان کنم که خانمها از این به بعد کاملاٌ خشک و بی ارتباط رفتار کنند یا همه ارتباطات در این مسیر یاد شده پیش می رود. اما اکنون باید با خواندن این مسئله بیاد داشته باشد که از بحثهای بی مورد و صحبتهای بی دلیل اجتناب بورزید. حال باید کاملاٌ دریافته باشید چرا فردی بی جهت به یک موضوع پیش و پا افتاده علاقه نشان میدهد و دقایقی وقت را از شما می گیرد تا از چند و چون مسئله با خبر گردد! و حال باید متوجه شده باشید به چه دلیلی نا گفتنی شریک شما همواره نگران حرکتهای شما و نحوه ارتباطات شما را کنترل می کند...





زندگی مشترک
نحوه ارائه : نا خواسته
نتیجه: سردی زندگی زناشویی


متاسفانه در ارائه این کلمه تا حد زیادی اغراق شده است. زندگی مشترک تصویری از زندگی است که همه زوایای آن برای هر دو شریک نا پنهان و واضح است...اما متاسفانه این چنین پیداست که افراد فکر می کنند در زندگی مشترک باید همه چیز هم با هم تقسیم گردد! آنها چیزی را از یکدیگر می گیرند که براحتی فقدان آن زندگی افراد را نابود می کند! یعنی فقدان مکان و حریم تنهایی! منظور از این خلوت در حقیقت اصلاٌ خلوتهای لحظه ای ، مسائل غار تنهایی آقایان و یا چاه فرو ریزی خانمها نیست! بلکه دقیقاٌ چیزی است که باید آن را حریم فردی نامید...متاسفانه خانمها علاقه و تاثیر شدیدی در سوزاندن این حریم دارند..آنها همه چیز را مشترک دوست دارند که البته دلیل این امر را من بیشتر ضربه پذیری اجتماعی و عواطف روحی بیش از حد و از کنترل خارج شده آنها می دانم. آنها همه چیز را مشترک می خواهند...در حقیقت مرد بعد از ازدواج حتی یک اتاق راحت و تنها برای خود ندارد.. جایی که روزانه خود را در آن بازسازی کند. در مورد مردانی که خانمهای آنها خانه دارهستند مسئله بغرنج تر است..خانمها همه روز را در خانه دارای حریم شخصی هستند. آنها در طول روز برای خودشان فضا و زمانی کامل برای بازی و رویا پردازی در کنار تمام مسوولیتهای سنگین خانه داری را دارا هستند.
زمانی که مرد از کار به خانه بر می گردد وی براحتی از مسائل خود خارج شده و به سوی مرد هجوم می آورد و با لبخندی از عشق ، از همسر خود می خواهد که اکنون وی را یاری نماید و با وی همگام باشد! این در حالیست که مرد خسته از افکاری که شاید نیمی از آنها به زندگی شخصی خود مربوط نمی گردد مجالی برای خود ندارد. این حقیقت که مردان نیاز به زمانی برای رویا پردازی و حتی بازی دارند را اگر فراموش کنیم قطعاٌ حماقت بزرگی را مرتکب شده ایم. نکته دیگر و پنهان در این مورد این است که خیلی از آقایان و خانمها اصلاٌ علاقه ای به اینکه در یک بستر بخوابند را ندارند! و این تصویری است که ما همواره آن را رسم می کنیم و می خواهیم به همه بزور بقبولانیم که یکی از نشانه های عشق همین مورد است! در حالیکه زمان قبل از خواب و همچنین زمان خود خوابیدن ، لحظاتی است که هیچکس نباید در آن شریک گردد . ولی با این شیوه رایج همواره فردی در کنار شماست و شما باید در فکر خود بدنبال خود باشید و حتی از رویای شیرینی هم نتوانید لبخند بزنید که مبادا مجبور باشید جواب پس بدهید! البته مسائل دیگری را هم لازم نمی بینم توضیح دهم که بعضی ها کلاٌ خوش خواب هم نیستند و این موارد برایشان کابوسی از خجالت را در ضمیر خویش ببار می آورد! در حقیقت در زندگی مشترک بجای اینکه تنها مسائل از پشت پرده بیرون بیایند امکان یک حریم ذاتی را از بین می برند.بطور شخصی از تمامی افرادی که این مهم را رعایت کرده بودند و حریمهای جداگانه ای را برای خود ساخته بودند زمانی که می پرسیدم مسئله به چه شکل پیش می رود نکات جالبی را مطرح می کردند
آنها عنوان می کردند که زمان یاد شده در ابتدا از سوی ما کمی با دلخوری تحمل می شد. چراکه فکر می کردیم احتمالاٌ مسئله ای پیش آمده که از آن بی خبریم یا ناراحتی پیش آورده ایم که متوجه آن نیستیم! اما بعد که متوجه شدیم این زمان چقدر لازم و حیاتیست کاملاٌ شرایط را برای خلوت وی آماده می کردیم...
نکته دیگر اینکه عنوان میشد: در گذشته همواره وقتی هر دو از سر کار به خانه می آمدیم فضایی برای ترمیم نداشتیم. با هم در جلو تلویزیون می نشستیم و با هم حرف میزدیم و من بشخصه باید حواسم را که در اطراف سرم می چرخیدند مدام جمع می کردم! گاهی حتی باید تظاهر می کردم که دارم گوش می دهم! بطور دقیق تا ساعتها آماده بودم که به نقطه ای فرار کنم! چراکه زمانی که خودم ترمیم نشده ام نمی توانم کس دیگری را ترمیم کنم. ما هر دو خسته در واقع سعی داشتیم بعد از کار زندگی زناشویی خود را شبیه سازی کنیم اما بعد که هر کدام دچار حریمهای شخصی گشتیم.ماجرا تفاوت زیادی با گذشته پیدا کرد.
من و همسرم زمانی که از کار به خانه بر می گردیم هر کدام دوش می گیریم و به فضای خود می رویم. من گاهی به روزم فکر می کنم ، روزنامه می خوانم و یا گاهی حتی با کامپیوتر مشغول می گردم . ازهمه جالبتر اینکه تمام اینها تنها یک یا دو ساعت طول می کشد و پس از آن هر دو ما کاملاٌ تازه و آرام به کنار هم می آییم و شروع به آماده کردن و صرف کردن شام با یکدیگر می کنیم.زمان بعد از شام را هم کاملاٌ برای ما لحظاتی دراماتیک شده و حتی گاهی به پیاده روی شبانه با یکدیگر هم می رویم..این در حالیست که قبلاٌ همواره از خستگی در حال مرگ بودیم و اصلاٌ حوصله اضافی نداشتیم..

در مورد زندگی جنسی آنها عنوان می کردند: در گذشته مسائل جنسی ما از حالت طبیعی خارج شده و کاملاٌ خشک و کسل کننده شده بود . ما هر زمان که می خواستیم در دسترس دیگری بودیم و شرایط را برای یکدیگر مسائد یا نا مسائد می کردیم. اما پس از این تغییر رویه زندگی جنسی ما دگرگون شد.. اولاٌ ما هر کدام شرایط لازم را برای مهیا کردن و آماده کردن خود داشتیم . . زمان روابط جنسی ما تغیر کرد و مکان آن از بخش همیشه تکراری تخت ، به تمام امکانهای موجود تغییر کرد. ما همدیگر را بسیار جذابتر و تحریک کننده تر یافتیم . اینکه همیشه در دسترس نبودیم حتی باعث شد که من فانتزی های جنسی خود را به همسرم اختصاص دهم . بارها می شد که ما هر دو بسمت سکس در نیمه های شب کشیده می شدیم و این کشش و ممنوعیت باعث می شد که کاملاٌ تشنه یکدیگر شویم تا جایی که بسمت یکدیگر هجوم می بردیم و لحظات شیرین و پر حرارتی را می ساختیم..این در حالی بود که من فکر می کردم این جدایی ریشه جنسی ما را خواهد سوزاند و با اکراه آن را پذیرفتم ولی الان می بینم نه تنها ما را سرد نکرد بلکه بسیار پر حرارت تر و روابط ما را بیش از پیش دراماتیک تر کرده است....

با توضیح مسائل بالا فکر نمی کنم توضیح دیگری لازم باشد .... نتیجه واضح است
شاد و سلامت باشد.

واژه های کثیف۱

 این مقاله دارای چند قسمت می باشد و طی آن تصمیم دارم اتفاقات و رفتارهایی را توضیح دهم که در فرهنگ عامه بشکل خوبی از آن یاد میشود اما ارائه آنها در زمانهایی تماماٌ بازی افراد با دیگران است!. بعضی از این بازیها خواسته و بعضی هم نا خواسته انجام می شود . هر کدام از این واژه ها در مقطعی بکار گرفته می شود و در نتیجه مقاله ممکن است تا حدی از این شاخه به آن شاخه بپرد .اما به هر جهت بدست آوردن یک دید کلی از آنان شاید بتواند در لحظاتی که شرایط بحرانی را می گذرانید به یاری شما بیاید یا حد اقل دلیل اتفاقی برایتان روشنتر گردد. برای این مهم تعدادی واژه وجود دارند که من یکی یکی آنها را طی چند مقاله توضیح خواهم داد.... 1- تفاهم – بزرگترین دروغ به خود و دیگری ! نحوه ارائه : نا خواسته نتیجه : اشکالات و درگیریهای بعد از ازدواج روابط آدمها شکلهای پیچیده ای دارد. آدمها همواره دارای اعتقادات و علایقی هستند که در سرشت آنها شکل گرفته و شخصیت آنها را ساخته است. این خصوصیات چیزهایی هستند که درواقع برای اینکه بتوان با کسی بود و یا برعکس آن ، نقش حیاتی را بازی می کنند. در ارتباطات برای به هم پیوستن دو نفر ، چه در قالب ازدواج و چه در قالب دوستی ، این خصوصیات هستند که شدنی بودن این امر را ممکن و یا ناممکن می سازند . در فرهنگ عامه به دو نفر که دارای خصوصیات یکسانی باشند و دید و استنباطی شبیه به یکدیگر از مسائل بیرون و درون داشته باشند را ، افرادی که با یکدیگر تفاهم دارند خطاب می کنند! این کلمه در واقع دلیل اصلی برای انتخاب یک همسر مطلوب از سوی افراد ذکر می گردد. به هر دختر و پسری که برسید و از آنها سوال کنید برای انتخاب یک همسر چه فاکتوری مهم است ، بلافاصله مانند یک ضبط صوت عنوان می کنند که باید با هم تفاهم داشته باشند! اما متاسفانه این کلمه در جای خودش بکار گرفته نشده! تفاهم از نگاه عام بدین معناست که از موضوعی افراد یک برداشت مشترک داشته باشند و در نتیجه می توانند همدیگر را در زندگی درک کنند. افراد برای شناسایی یکدیگرو پیدا کردن وجود یا عدم وجود تفاهم ، معمولاٌ شروع به ابراز و ارائه کردن شرایط و خصوصیات و علایق خود در موضوعات مختلف می کنند. اونها با هم صحبت می کنند و زمان صرف می کنند و در صورت جور بودن آن کلی ذوق می کنند که با هم تفاهم دارند! ولی این رابطه در صورت منجر شدن به ازدواج ، افراد را تبدیل به زوجهایی می کند که پوست یکدیگر را می کنند! آنها مانند هزاران زن و شوهری می گردند که در اطراف خود می توانید آنها را بیابید و ببینید که چگونه با وجود داشتن عشق و علاقه و تفاهم در ابتدا ، اکنون مشکلات عجیبی در زندگی آنها نمود کرده است! !! چراکه معنای صحیح کلمه تفاهم چیز دیگریست ! تفاهم یعنی درک وضعیت و قبول شرایط در لحظه مناسب . این دو تفسیر به ظاهر مربوط به هم ، بی نهایت با هم اختلاف دارند! در واقع به اعتقاد من نقش کلمه تفاهم را در زبان باید کلمه هم باشگاهی بازی می کرد که متاسفانه این چنین نیست. زیراکه هیچ دو نفری در دنیا نیستند که عضو یک باشگاه باشند و نتوانند با هم زندگی کنند. این دو نفر حتی اگر به هیچ عنوان با یکدیگر تفاهم ( در معنی لغت ابتدایی ) هم نداشته باشند ، می توانند شاد و سلامت در کنار یکدیگر زندگی کنند. انسانها هر کدام دارای خصوصیاتی بد و خوب هستند. دارای یکسری عقاید و واکنشها نسبت به اطراف هستند. اینکه این واکنشها یکی باشد تفاهم نیست بلکه پذیرفتن یک واکنش بدور از قضاوت معنی اصلی کلمه تفاهم است. براحتی می توان با فردی که دارای بزرگترین اشکالات از هر نظر است زندگی راحت و آرامی داشت به شرطی که این ایرادات از سوی شما پذیرفته شود . اما فقط کافیست که شما بخواهید خلاف این عمل کنید! نتیجه کاملاٌ واضح است. در حقیقت چکیده مطلب این است که معتای صحیح واژه را بپذیرید. در زمان شناسایی بجای یافتن پوینت های مشترکی که با هم دارید ، به میزان قبول یا عدم قبول فکتهای بد و فکتهای غریب شخصیت وی ، بپردازید. یافتن اینکه چه چیزهای مشترکی دارید کار احمقانه ایست بلکه بررسی اینکه این اختلافات تا چه حد پذیرفتنی و قابل هضم است برگ برنده شما خواهد بود . 2- از خود گذشتگی و ایٍثار عامل خالی شدن افراد از درون !! نحوه ارائه : خواسته و نا خواسته نتیجه : تحمل یک ماسک از شخصیت غیر واقعی و احساس شکنندگی شخصیتی! جلوه ناخودآگاه: همگی افراد دارای خواستها و شرایطی هستند که شخصیت آنها را می سازد. توجه کنید که این خواستها عموماٌ خصوصیات فردی نیستند.صرفاٌ خواسته هستند و عموماٌ هم چیزهای بظاهر بی ارزشی میزنند. آنها حتی می تواند بسادگی چیزهای واقعاٌ غیر ضروری در خوشبختی دو نفر باشند! بسادگی اینکه یک زن همیشه همسری قد بلند می خواسته! یا یک مرد همواره دوست داشته که دارای زنی باشد که به وی متکی باشد . اینکه مردی همواره دوست دارد علیرقم آزاد گذاری زن تصمیم گیرنده نهایی خانه اش باشد . و هزاران مورد دیگر که عموماٌ حتی وقتی جدا جدا به آنها نگاه می کنید نه تنها چیز ضروری نیستند بلکه مخالف با منافات ازدواج و زندگی مشترک وحتی ارتباطات دوستانه هم هستند! همه افراد دارای این خصوصیات هستند . حال مسئله اینجاست که آدمها شروع به قایم کردن اینها می کنند! در حقیقت تمام این خصوصیات بد و خوب از شما راندمانی را می سازد که آن را شما می نامند. تمام چیزهای بد وخوب با هم این راندمان را ساخته اند و اگر این راندمان به هم بخورد شما برای مدتی خود نخواهید بود! چرا می گویم برای مدتی ، چون قدرت پنهان کردن و خفه کردن چیزهایی که هستید را ندارید! اگر هم بتوانید اینکار را انجام دهید قطعاٌ ریشه شادابی خود را سوزانده اید! در حقیقت از خود گذشتگی کار احمقانه ای در زندگی افراد می باشد...آدمها قرار نیست در صورت اینکه بخواهند با کسی باشند خود را عوض کنند. بلکه در صورت وجود تفاهم ( در واژه جدید ) افراد همه چیز بد وخوب را با هم می پذیرند. معمولاٌ دید منطقی به ماجرا سبب ایجاد این ایراد می گردد! چراکه فرد با خود می اندیشد که این خواسته چیز بظاهر صحیحی نیست و از آن صرف نظر میکند. یا مثلاٌ شرایطی را در فرد مقابل علیرقم اینکه همیشه برایش ثقیل بوده ، بخاطر خود فرد و دستیابی به وی می پذیرد و از آن صرف نظر می کند! این اشتباه بزرگیست. چراکه بعد از ازدواج یا حداقل دست یابی به فرد مورد نظر این خصوصیتها کم کم خود را نمایان می کنند و اینقدر بشما فشار می آورند تا از خود بی خودتان نمایند. ذهن شما باید اکنون انرژی هم صرف بازداشت این نیروها بنماید. نیروهایی که در واقع هیچ چیز نیستند بجز خود شما! چکیده مطلب اینکه برای بدست آوردن کسی بازی نکنید ! خود را دیگری نشان ندید ! و خود را سانسور نکنید! هرکس هر چقدر هم که ارزشمند باشد اگر قرار باشد برای بودن با وی شما رو در روی خود قرار بگیرید حماقت بزرگی مرتکب شده اید جلوه خود آگاه : عموماٌ این رفتار بیشتر در آقایان صورت می گیرد. آنها برای بدست آوردن دختری ، حال چه بقصد دوستی و چه بقصد ازدواج ، رفتارهایی از خود نشان می دهند که مربوط به آنها نیست! بعضی از این رفتارها بازهم نا خود آگاه و بعضی از آنها خود آگاه است! موارد خود آگاه بیشتر در زمانی شکل می گیرد که فردی بخواهد به هر قیمتی شخصی را بدست بیاورد! بدست آوردن نه در شکل سوء‌استفاده ، بلکه در این شکل که اینقدر فردی در نظرش خواستنی است که باید برای وی باشد .تاکید اینکه این تقلا اصلاٌ به معنای واژه عشق نمی باشد. صرفاٌ خواستن فردیست که شما واقعاٌ تاییدش می کنید! جنس مخالف بدلیل تشابه این رفتار با عشق، شاید فریفته گردد اما به هر حال فرد همیشه با چشمانی بسته در اتوبان ، بدون دقت به مقدار هزینه ای که می پردازد حرکت می کند ! آرزوی داشتن کسی در افراد باعث میشود که خود را بی وقفه در حال ارائه سرویس بیابند! آنها می ترسند که رابطه ای که شکل نهال دارد پاره گردد! آنها نرم از عقاید خود دفاع می کنند . آنها امکان فرار و بازی را خود به فرد مقابل میدهند . آنها می پردازند و می پردازند . در خصوصیت آشکار این گروه می توان مشاهده کرد که فرد حتی خود را به تمام اتفاقات زندگی جنس مخالف هم علاقه‌مند نشان میدهد! چی شد؟ ...خبرم کن.... کمک لازم نداری؟ .... نگران شدم! و .. و .. و . انواع و اقسام اظهارات و رفتارهای دوستانه که در واقع وامهایی هستند که افراد از خود می گیرند و رایگان در اختیار دیگری قرار میدهند تا شاید روزی باز پس گرفته شود!!! تمام اینها بازی کثیفی است که با کلمات در پشت واژه ها انجام داده میشود تا فردی بدست آید! در اصطلاح، من این افراد را گداهای عاطفه می نامم. این گروه دارای رفتارهای نا خود آگاهی نیز هستند. یعنی بطور نا خواسته در روابط بصورت مفعول هستند! در مثال باید عنوان کنم که برای جلوگیری از افتادن ستونی که دیگر پایه ندارد ، دو نفر باید از دو جهت به آن نیرویی یکسان وارد کنند. در غیر اینصورت نهایتاٌ ستون بر سر فردی که نیروی کمی ارائه میدهد خراب خواهد شد! در روابط این افراد عموماٌ بصورت نا خود آگاه تمامی امکانات انتخاب و حرکت را از دست میدهند! آنها صرفاٌ خود را دفع می کنند و دیگری را آزاد می گذارند. حال این در خود ریزی چه زمانی و در کجا و به چه صورت بروز خواهد کرد خود داستان دیگریست. نکته دیگر اینکه این افراد در روابط با جنس مخالف یک چهره دارند و در روابط با جنس موافق چهره دیگری!! و این بسیار چیز ناخوشایندی از آنان بتصویر خواهد کشید و باعث خواهد شد بخاطر قضاوتی که در شخصیت وی می کنند در لحظه دیگری از دیدن شخصیت دیگر وی ، آنچنان جا بخورند که حتی وی را نشناسند! در انتها نمی توانم توضیح بدهم که اینکار را نکنید! این شخصیت یکنفر است و نحوه حرکتی که ترجیح می دهد . فقط می توانم بگویم که اکنون باید در رفتارها دقیقتر شوید تا بتوانید واقعی یا غیرواقعی بودن آنها را درک کنید. اکنون باید بدانید چرا بعد از ارتباطات گاهاٌ احساس ضعف شخصیت می کنید . و اکنون باید بهتر تصمیم بگیرید که این فرد مورد خواست شماست و یا نه. و در صورت رعایت این مسئله حداقل چیز غیر قابل انتظاری را مشاهده نخواهید کرد...

زنانی که از ازدواج می ترسند

زنانی که از ازدواج می ترسند… 

ما 2 گروه زن داریم که به دلیل ترس از انتخاب بد حاضر نیست ازدواج کنه.گروه اول زنانی هستند که منتظر یه فرصت خوب هستند.اینها خیلی خطرناک دارن حرکت میکنند.افرادی هستند که زیر نگاه شدید اطرافیان قرار دارند و مسلماً نمی خواهند که پس از ازدواجشان بشنوند : اِهه ، یارو رو! اینهمه صبر کرد آخرش با این تحفه ازدواج کرد! از طرفی بی اعتمادی به در و دیوار و عدم شناخت  

فاکتورهای صحیح یک نفر قدرت بله گفتن را ازشون سلب میکند.آنها یه فرد کاملاً تضمین شده رو از هر نظر می خواهند. اونها هزینه زمانی گزافی رو دارن پرداخت می کنند و مسلماً می خواهند از اینهمه هزینه سودی عایدشون بشه و همچنین مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنند. دخترانی که باید یه چیزهایی رو به بعضی ها ثابت کنند و برای یک مرتبه هم که شده پوزشون رو بزنند! این گروه باید به چند نکته توجه کنند.
1-این هزینه سنگینی رو که شما در حال پرداختش هستید باعث میشه که سطح انتظاراتتون بالا بره.شما معمولاً بعد از ازدواج خیلی بیرحم میشین! چون زمانی دیگه برای از دست دادن ندارین و شوهرتون نباید در خوشبخت کردنتون فس فس کنه! شما شانس هیچ آزمایشی رو بهش نمیدین و اون فرد نگونبخت باید تمامی هزینه هایی که شما کردید رو سریعاً بهتون پس بده!! مسلماً اگر فرد توانایی کافی برای این مهم نداشته باشه و کسی باشه که درک حسی بلد نباشه شما وی را خواهید کشت!

2-بدونین هر ثانیه رو که اضافه میکنین 6 برابرش شرط انتخاب یک نفر رو سخت تر میکنین.شما همواره انتظار یک فرد خاص رو دارید…یه خبر بد هم که باید بهتون بدم اینه که اکثراً پیداش نمیکنین! واقعیت اینه انتخابهای شما بعد از مدتی شروع میکنه به کم شدن.بلایی هم که از آسمون ممکنه نازل بشه! اینه که بعد از مدتی دچار وحشت تنهایی بشین و در نتیجه به اولین کور و کچلی که یک هزارم خواسته های قبلتون رو نداره شوهر کنین و مجبورین کلی هم ازش در مقابل تعجب اطرافیان دفاع کنین!
3-شما از یک فرد معمولی انتظار بیشتری از همسرتون دارید . شما عموماً خودتون رو سرکوب حسی و جنسی میکنین.دچار یک افسردگی پنهان میشین و نهایتاً همواره منتظرین که فرد مورد نظرتون بیاد و رل فرمان زندگی رو ازتون بگیره تا شما یه نفسی بکشین و دیگه مسؤل رانندگی نباشین!شما می خواین کولر رو بزنین و یکم چشماتون رو ببندین و استراحت کنین! مشکل اینجاست که شوهرتون هم دقیقاً همین مرگش بوده که خواسته ازدواج کنه! حالا اون هم دیگه توان نداره و میخواد فرمان رو ول کنه و کنار شما استراحت کنه! خب ، حالا کدوم دره رو می پسندین که بیوفتین توش؟!
زنانی هستند که از مردها متنفر شدن و اگه بتونن نسلشون رو منقرض میکنن! اینها کمبود ها و ضربات عاطفی و همچنین نگرش غلطی که به روابط مرد و زن داشتن باعث شده من برای جن هم آرزوی چنین زنانی رو نکنم!البته اینها بیشتر دارن پوست خودشون رو میکنن تا دیگران! نکته جالب اینکه اینها در ازدواج موفق به حساب میان! چون تمام موارد احساسی رو بچه گانه و روابط زناشویی رو کوته فکرانه میبینند و در گیر مسائل مهمتری!! هستند غالباً با یک تیکه پاره آجر مثل خودشون ازدواج میکنن و اینقدر خشک و قفل منطق هستند که حرف هیچکس رو نمیپذیرند و در نتیجه کاملاً راحتند! من خیلی سوال از این گروه دارم ولی چون میدونم دارم آب تو هاون میکوبم حرفی نمیزنم!

اما گروه اول اگر به این شیوه ادامه دهند همه چیز را از دست خواهند داد و باید نکاتی را رعایت کنند تا زندگی برای آنان شیرین شود!!
1-باید بگم زنان ایرانی زندگی میکنن واسه شوهر کردن! این واقعیت زندگی اونهاست.از هر سمت هم ببینی بازم همینه….خانمهای گرامی، این تفکر پوچ رو بریزین دور که خوشبختی رو از ازدواج انتظار دارین.غلطه ، مردوده ، میگیرین چی میگم؟ در دنیای امروز رد شده. مردی که نتونسته خودش رو خوشبخت کنه چطور قراره شما رو خوشبخت کنه؟ خودش هزارتا عقده داره و حالا میخواد شما جوابگوی اونها باشین!ازدواج فقط یه روش زندگیه و اون احمقی هم که گفته تنها و بهترین روشه مال 2 قرن پیش بوده! ازدواج ممکنه به خوشبختی ختم بشه ولی راه اون نیست.
2-هر مقدار زمان لازمه مصرف کنین ولی به خاطر فشار اطرافیان ازدواج نکنین.شما حق دارید جوری که دوست دارید باشید.
3-این فکر غلط که زندگی از بعد ازدواج شروع میشه رو بریزین دور.لذت، تفریح، تجارت، آسایش و همه اون کارهایی رو که به اشتباه فکر میکنین باید حتماً با شوهر باشه رو از همین الان شروع کنین.بخاطر ازدواج زندگی رو فراموش نکنین.چه اشکالی داره که شما در مسیرهایی که فکر میکنین علاقه دارین فعالیت کنین و به خودتون برسین.انتظار خوشبختی از همسر داشتن غلطه! بلکه شما باید با ازدواج خوشبخت تر بشین.چه اشکال داره شما وارد بازار بشین ، وارد بورس بشین ، امتحان کنین ، شکست بخورین، پیروز بشین، سرمایه گذاری کنین ، جهانگردی کنین و کلاً خودتون رو وقف چیزی که ازش لذت میبرین بکنین….
4-از نظر جنسی خودتون رو آزاد کنین.رابطه راحت داشته باشین.شما احتمالاً سنتون زیاد شده و زمان کمی برای لذت بردن خواهید داشت.مردی که انتظار باکرگی از شما داره فقط یه احمقه که شما رو کالا میبینه و مصرفی. یه متحجر فکری که شما رو واسه بدنتون می خواد. ضمناً بدونین شوهر شما که احتمالاً از نظر سنی از شما چند سال بزرگتره دیگه اون قدرت و هیجان جنسی جوانی رو نداره و همچنین مسلماً تا الان بارها رابطه جنسی داشته وفقط یه فرد کوته فکر ظالم از شما انتظار داره که شما همیشه در حال کشتن خودتون باشین.

ادامه دارد....

Comments

خود ارضایی۲

خود ارضایی مقاله تکمیلی - قسمت دوم



در ادامه مقاله گذشته که در مورد مزایای خود ارضایی نوشته بودم این بار در مورد معایب آن توضیح خواهم داد. اگرچه چیز غیر قابل پیش بینی در آن وجود ندارد و تقریباٌ همه موارد آن را خود شما می دانید .

1- مسائل روانی
اگرچه این مسئله بصورت عیب فیزیکی برای این مورد گنجانده نشده است ، اما به هر حال خود ارضایی تحت تاثیر مسائل فرهنگی ، دینی ، اجتماعی و فردی دچار نا بسامانی هایی در این زمینه گردیده . بطور کلی کودک از ابتدا شدیداٌ تحت تاثیر فشار مستقیم والدین خود قرار می‌‌‌‌گیرد . چه در زمانی که بطور ساده و از روی حس کنجکاوی خود، برای شناسایی اندامهای بدن خود به آنها دست می زند و چه در زمانی که بزرگتر شده و در ضمیر شخصی خود بدنبال حل معمای آفرینش و جنسیت است ، و چه در وقتی که بالغ شده و تحت تحریکات جنسی بسر می برد . والدین همانطور که گفتم به هیچ عنوان به این مسائل بصورت ساده نگاه نمی کنند و عادت دارند بی مورد همه چیز را در کثیف ترین وضعیت موجود آن در نظر بگیرند ! به هر جهت کودک در خارج از خانه همه چیز را می آموزد و هرگز خود را معطل فیلتر خانواده نمی کند . البته اصلاٌ عنوان نمی کنم که حریم رفتاری خانوادگی شکسته گردد و همه چیز بصورت عریان در آن به تصویر کشیده گردد . بلکه عنوان می کنم حریم فردی هر شخص محترم شناخته شود و بی مورد وارد آن نشوند . از طرف دیگر نگرانی والدین صرفاٌ بخاطر نا آگاهی از میزان و چگونگی عملی است که انجام می گردد . اعتیاد به هر چیزی می تواند اثرات مخرب داشته باشد . ( هرگز فراموش نمی کنم که دختر دایی من ناگهان در سن 27 سالگی در گذشت و من دلیل آن را درس خواندن بیش از حد و نگرانی های وی می دانم ). این چیز عجیبی نیست . اما در حقیقت مسئله شناسایی اعتیاد داشتن به چیزی آنهم توسط والدین باز هم در حریم فردی افراد طبقه بندی می گردد و نباید وارد آن گردید .
از سوی دیگر کودک در حین بزرگ شدن شدیداٌ تحت تاثیر
تحریم آگاهی های جنسی قرار می گیرد و در نتیجه هر اطلاعاتی را که پیدا می کند جذب می کند و بسته به اقتضای سن خود و همچنین شکل خانواده و علایق و مسائل اعتقادی آنها را باور ، جمع بندی و یا مردود و غیر عملی می پندارد . بسته به میزان قدرت و بزرگی منبعی که آنها را در می یابد تاثیر حرفها در وی تشدید و یا تضعیف می گردد. اطلاعات صحیح به هیچ وجه به وی نمی رسد و حتی اظهار توجه و یا سوال مستقیم آنها نیز به چشم قره یا جوابهای پرت و پلا یا کوتاه و مزخرفی که والدین به خاطر پنهان کردن ساده ترین و کلی ترین اصل زیست شناسی از فرزند انجام می دهند ، ختم می گردد. کودک ناچاراٌ زیر فیلتر اطلاعاتی چیزهایی را دنبال می کند و می خواند . چیزهایی که مسلماٌ تحت این شرایط می تواند بسیار غیر واقعی تر از حقیقت باشد . از سوی دیگر چون این اعمال غیر معمول همواره بشدت مورد شماتت قرار گرفته کلاٌ این قبیل کارها شکل قابل ارائه ای ندارند . حال با نفوذ تربیت های اخلاقی و چیزهای دیگر هیولایی از مشکل برای فرد ترسیم می گردد که حذف آن از مغز غیر ممکن است . همیشه گاهی در بحثها از افراد می پرسم آیا حاضرید در یک دشت ، در شب ، در زیر باران و رعد و برق خود ارضایی کنید؟ افراد ترجیحاٌ بخاطر اینکه فکر می کنند ، این یک کار کثیف و غیر اخلاقی است ، احتمالی از مجازات و اصابت یک صاعقه آسمانی را نیز در ذهن خود بررسی می کنند!! در حالیکه همه گزینه ها اصلاٌ هیچ ربطی به هم ندارند که بخواهند دلایل هم تلقی گردند! افراد همواره هر چیزی که صورت مشخصی ندارد را با درستی و نادرستی مقایسه می کنند و طبیعتاٌ این مسئله با خوب و بد و عذاب و پاداش نیز جوش می خورد و نتیجه معلوم است! احساس گناه ، اینکه من با دیگران فرق دارم ، حس اینکه فرد از خودش بدش بیاید ، اینکه خود را ضعیف احساس کند و همه جور حس نا مربوط دیگری به وی هجوم خواهد آورد و روحیه نرم آدمیزاد را همچون سیلابی از نابسامانیها مورد تاخت و تاز قرار می دهد ..

پس به اعتقاد من اثرات مخرب روانی که اکنون افراد ممکن است در خودارضایی بیایند تنها و تنها به تصاویری که فرد در ذهنش از هستی خود کشیده بر میگردد و کلاٌ موردی فیزیکی نیست . این اشکالات در حقیقت درست است که منطبق بر خود ارضایی می باشد اما قائم به آن نیست و دلیل نمی شود که خود ارضایی را دلیل تشکیل آن بدانیم . اما چه می توان کرد که فعلاٌ فرد تحت تاثیر این افکار دچار چنین تخیلاتی می گردد . به هر جهت گریزی از آن بخاطر نحوه رشد انسان نیست اما حداقل می توان فعلاٌ در اولین قدم چنین احساس های بی مورد و مخربی را از خود دور کرد


2-مسائل فیزیکی.
اینکه خود ارضایی شدیداًٌ برای بدن مضر است! و حالا سوال این است که آیا پرخوری برای بدن بیشتر از خود ارضایی ضرر ندارد؟ انواع اقسام داروهای شیمیایی که ورزشکاران و بدنسازان عزیز مصرف می کنند کمتر از خود ارضایی ضرر دارد؟ آیا سرسری گرفتن درمان سرماخوردگی ساده ای که می تواند عفونی گردد و قلب را نابود کند از خودارضایی کمتر صدمه میزند؟ آیا کلاٌ فقط خود ارضایی است که اینچنین وحشتناک و نابخشودنی مورد شماتت قرار می گیرد ؟ آیا بخاطر تحریمهای آگاهی های جنسی ما کمی در موارد مربوط به سکس بی رحمانه و عجولانه قضاوت نمی کنیم؟ مسئله اینجاست که هر چیزی که خارج از مسیر طبیعی آن رفتار شود می تواند به شما آسیب برساند . حتماٌ بارها و بارها انگشت خود را بخاطر تیغ صورت تراشی زخمی کرده اید. حال راه بیفتیم کتاب بنویسیم که تیغ چیز بدی است!
بدن آقایان بصورت طبیعی بعد از دوران بلوغ شروع به ساختن اسپرم می کند . این اسپرم باید بصورتی از بدن خارج گردد و در بدن باقی نماند . چون اسپرم مناسب برای تولید بچه به اصطلاح باید ناقص نباشد . این مخزن اسپرم در مردان بطور مرتب باید جایگزین گردد تا در لحظه مقتضی بهترین فرآورده را از خود خارج نماید . اسپرم بعد از اینکه به اصطلاح تاریخ مصرفش با طل گردید به رنگ زرد و یا تا حدی قهوه‌ای در می آید . غلیظتر می شود و اکنون زمان خارج شدن آن فرا رسیده . بطور اتوماتیک بدن زمان اینکار را حدس زده و در طول شب و در هنگام خواب آن را خالی میکند .( اینکه بعضیها کم این مورد را دارید و یا ندارید به میزان تستسترون تولیدی بدنتون ، فعالیت ، تغذیه ، تحریکات و هزارتا چیز دیگه ربط داره و بیماری نیست . چرا در خواب جواب قطعی نیست ولی بهترین جواب موجود اینه که بخاطر اینکه انرژی کمتری بسوزونید وکالری حروم نکنید . )
در دختران اسپرمی تولید نمیشه اما در اثر تحریکاتی که ممکن است به هر دلیلی بشوند ، خون بطور مداوم به جهاز جنسی آنها هجوم میاره و در نتیجه بدن آنها مدام تحت آماده شدن برای رابطه جنسی قرار میگیره و هی ترشحات مربوطه رو انجام میده . این میزان تحریک به بالاتر بودن سن، آمادگی بدن برای ازدواج و سکس ، تحریکات بلوغی (که من برخلاف همه افرادبلوغ فیزیکی دختران را 2 مرحله ای می دانم . 1 مرحله در 9 سالگی برای تکمیل پروسه فیزیکی جنسیتی و مرحله دوم و پایانی آنها در حدود 14 تا 16 سالگی برای شکل گیری جنسیت) ارتباط مستقیم دارد . به هر جهت برا ی خروج این مواد ترشح شده و بدون استفاده مانده دختران از عروق و عادات ماهیانه کمک می گیرند که آقایان چنین امکانی ندارند . برای همین دختران نیاز به تخلیه در خواب ندارند . اگرچه این اتفاق بندرت و با فواصل طولانی گاهی بدلایل اختلالاتی که در موارد یاد شده گفته شد نیز، برای آنها اتفاق می افتد و آنها هم قابلیت تخلیه در خواب را دارند .

در هر صورت در هر دو جنس یاد شده میزان ترشحات و تحریکات گاهی به حدی مازاد میرسد و چنان می کند که دیگر فرد به در و دیوار بدیده سکسی نگاه کند! در این شرایط ( که زمان خوبی برای خودارضایی می تواند باشد چون در غیر اینصورت بدن کار شما را انجام خواهد داد) نتیجه کاملاٌ مشخص است .
حال اگر خودارضایی در فرد خارج از کنترل گردد و مثل بعضی افراد مدام مشغول انجام این عمل باشید ، مسلماٌ این سیکل محاسبه شده توسط بدن به هم خواهد خورد. آسیبهایی که بشما میزند بخاطر عدم دریافت کالری و از سوی دیگر سوزاندن کالری ذخیره شده بدن ، می تواند شدید باشد . لاغری و حتی چاقی مزمن برای شما به ارمغان بیاورد . یا کلاٌ هر اختلالی را در بدن شما تولید کند . به اندامهای تناسلی ضربه وارد کند . آنها را تحلیل ببخشد . خروج منی در آقایان و عدم ادرار و در نتیجه باقی ماندن بخشی در لوله خروجی آلت باعث عفونت در دراز مدت گردد . تخلیه عروقی بدن و شدت گرمایی بالای آن در صورتی که شستشو را رعایت نکنید می تواند باعث ناراحتی های پوستی گردد . مسئله زود انزالی را برای شما به ارمغان بیاورد که توضیح لازمه آن را
اینجا دادم . می توانید مطالعه کنید . به پروستات شما ضربه بزند . دچار ضعف بدنی گردید . (ضعف بدنی بخاطر کالری سوخته شده) و کالری لازمه به سلولهای ضعیف و حساس از قبیل آنهایی که در چشم وجود دارند نمی رسد و به آنها آسیب برساند . بسادگی دچار دردهای کمر گردید . فاصله بین مهره ها را از ماده لازمه و نرم کننده خالی کنید از طرف دیگر سکس امری روانی و لازم برای شرکت تمام اعضای بدن میباشد: در خود ارضایی بطور مثال بخش لامسه چندان مورد توجه قرار نمی گیرد . در نتیجه نمی تواند به هیچ عنوان جایگزین سکس گردد . اشکال این مسئله این است که زمانی که تمام اعضای بدن شما ( مثل زمان سکس ) مورد تخلیه قرار نگیرد ، شما آنها را تشنه کردید و به آن پاسخ ندادید! مانند آب شور به فرد تشنه . در نتیجه تخلیه شده اید اما کامل خیر! در مواقع بحرانی از تحریک تخلیه به این صورت همانطور که در مقاله گذشته گفتم دارای مزایا می باشد اما در حالت معمول که فرد از روی بیکاری یا یک تحریک قابل کنترل و یا هر مورد دیگری ، بی جهت بدن خود را فعال می کند، باعث می گردد که ااقدام به انجام به این عمل را بالا ببرد و در روز به چندین دفعه برساند . در نتیجه آسیبها کاملاٌ تشدید شده و مشخص است .
خود ارضایی مثل هر چیز دیگری دارای فایده و ضرر است . اینکه ما ضررها را بزرگ کنیم و الکی عنوان کنیم کار عاقلانه ای نکردیم . بلکه در واقع کار درست استفاده و حرکت در مسیر متعادل هر چیزی است . پر واضح است که اگر از چیزی درست استفاده نکنید قادر است بشما ضربه وارد سازد.
پس می توان عنوان کرد که خود ارضایی مانند همه چیزهای دیگر در دنیا هم فایده دارد و هم ضرر . استفاده نا مربوط از این امکان و ایجادشرایط خارج از وضعیت معمول آن، می تواند مثل سایر چیزها به هر فردی لطمه وارد سازد
امیدوارم مقاله پاسخگوی شما در مورد این مسئله بوده باشد .

خودارضایی۱

خودارضایی - مقاله تکمیلی

مقالات بسیاری در مورد خودارضایی نوشته‌شده‌است. درگیری‌های زیادی در این زمینه وجود دارد. افراد زیادی نظر می‌دهند و‌شدت محکومیت بسیار بالاست. به‌صراحت اعلام می‌شود که این کار بسیار کثیفی است و‌هیچ حیوانی آن‌را انجام نمی‌دهد! بعضی‌ها در جواب مثال می‌آورند فلان گونه میمون‌ها این‌کار‌را انجام‌می‌دهند! کار انسان به‌جایی رسیده که اکنون برای تفسیر حرکات خود به حیوآن‌ها رجوع می‌کند! در‌هر صورت قبلاً
مقاله‌ای در این زمینه نوشته‌بودم (که خواندن آن‌را قبل از این مقاله به‌شدت توصیه می‌کنم)؛ اما هم‌چنان ای‌میل در این زمینه دریافت می‌کنم و‌مسایل حاشیه‌ای بسیار. برای همین بر آن شدم دوباره در این زمینه مطلب بنویسم واین‌بار در تکمیل بخش اول آن اقدام کنم. خواستم بر خلاف چشم‌های بسته و‌مشت‌های گره‌کرده‌ی دیگران این‌بار در مورد معایب و‌مزیت‌های آن بنویسم! (پس از این مقاله دیگر به ای‌میل در این مورد جواب نخواهم‌داد) چون به‌جرات می‌توان گفت اگر از شما بپرسند چه در مورد معایب آن می‌دانید یک مشت معایب بی‌مورد و‌غیر‌واقعی ترسیم می‌کنید (‌مثل ضعف چشم‌، عدم بارداری‌، عدم کنترل‌، لرزش دست و‌غیره‌) اگر هم از شما بپرسند از فواید این‌کار چه می‌دانید‌، هیچ حرفی ندارید که بزنید‌. اگر از شما بپرسند که چرا این‌طور که می‌گویید‌، این مساله با بدن نامتقارن است، پس چرا درصد تقریباً مساوی با همه آدم‌ها این‌کار‌را انجام داده‌اند؟! از طرف دیگر همواره والدین عنوان می‌کنند که حاضرند خود‌را مرده بیابند اما نبینند که فرزندشان به این کار دست می‌زند! این درحالی‌ست که فراموش می‌کنند خود این‌کار‌را انجام داده‌اند! متاسفانه هنوز والدین این‌قدر درک ندارند که متوجه گردند حریم شخصی فرزند آنان مربوط به آن‌ها نیست و‌حق ندارند ( بدون هیچ حرف اضافه) وارد آن گردند. اگر نگران سلامتی فرزندشان هم هستند در حقیقت این نگرانی از عدم شناخت کامل مساله ایجاد می‌گردد که باز هم این تقصیر بی اطلاعی خودشان است. به‌هر‌جهت این مقاله شامل دو قسمت است. مزایا و‌معایب خودارضایی. در ابتدا خواستم هر دو‌را بنویسم اما این‌قدر طولانی شد که معایب آن‌را در قسمت بعدی خواهم نوشت.

توضیح:
مسئولیت این‌که این مساله با عقاید و‌اخلاق و‌ادیان چه منافاتی دارد، برگردن من نیست. من صرفاً موجودیات‌را از نظر خودم می‌گویم و‌توضیح موارد دیگر آن‌را از افرادی که به آن‌ها مربوط می‌شود بخواهید!

سیکل طبیعی حرکتی و‌تکامل جنسی انسان از خودارضایی در اولین مرحله آغاز شده و‌به دیگر ارضایی ختم می‌گردد.

هرگز جمله فوق از یادم نمی‌رود: "خودارضایی، بهترین خود‌پردازی و‌بدترین خود‌نابودی"
Fight club

مزایا :
1- می‌تواند به وضعیت پایداری در سکس کمک کند. چیز ناجوری در تجربه نیست و‌به‌راحتی افراد می‌توانند حس کنند به‌چه‌چیزی احتیاج‌دارند.

2- باعث می‌شود که آن‌ها بتوانند کشف کنند که چه چیزهایی می‌تواند تحریک‌شان کند. کدام‌یک از حالت‌ها آن‌ها رو به اوج می‌رساند و‌باعث ارگاسم بهتری برای‌شان می‌شود. هم‌چنین می‌توانند حس‌کنند که چه مقدار پایداری در وضعیت‌های مختلف دارند.

3- آن‌ها می‌توانند که در طول خودارضایی خودشان‌را بشناسند و‌از نوع سکسی که لذت می‌برند اطلاع پیدا‌کنند. بدون مرز بودن این‌مورد آن‌ها‌را آزاد می‌گذارد تا بتوانند شیوه و‌نوع جنسیت و‌ارضای جنسی خود‌را بشناسند و‌پس از شناخت آن نیز دیگر در سکس سردر‌گم نخواهند‌بود که برای رسیدن به لحظات ارگاسم روحی باید به‌دنبال چه بگردند.

4- آن‌ها می‌توانند به‌راحتی در مورد خودشان قضاوت‌کنند که‌چه‌چیزی از سکس می‌خواهند وازهمه‌مهم‌تر این‌که تا چه حد در سکس میانه رو یا تندرو و‌یا کندرو هستند. به‌راحتی با شناخت این مساله می‌توانند درک‌کنند که آیا شریک جنسی آن‌ها توان پاسخ‌گویی به آن‌ها‌را دارد یا خیر.

5- به‌راحتی می‌توانند میزان و‌شدت ارگاسم خود‌را چه از نظر روحی و‌چه از نظر جسمی‌کنترل کنند. در واقع این چیزی‌ست که یک شریک جنسی ایده‌آل می‌تواند به فرد تقدیم کند. ولی برای افراد بدون پارتنر خودارضایی امکان می‌دهد که بدون محدودیت به تمامی‌کارهای اخلاقی و‌حتی غیراخلاقی که فرد از داشتن آن‌ها می‌تواند بدون پاسخ‌گو بودن لذت‌ببرد، در نهایت آسودگی خاطر نصیب خود کند.

6- به‌راحتی می‌تواند شناخت حاصل کند که میزان و‌برنامه جنسی وی به‌چه‌صورت‌است و‌در لحظه به چه مقدار فشار و‌تخلیه فیزیک روانی احتیاج دارد. در نتیجه در آینده می‌تواند برنامه‌ریزی‌کند که از میزان متعادل آیا به شریک خود فشار می‌آورد یا خیر. خود‌را در وضعیت خارج از خط تعادل با شریک قرار می‌دهد یا خیر.

7- لازم نیست که به‌خاطر آن برای کسی جوابی پس بدهند واگر تربیت‌های بی‌مورد و‌تحت فشار گذشته آن‌ها‌را بی‌دلیل دچار عذاب‌وجدان نکند، به‌راحتی آن‌ها‌را آزاد می‌گذارد تا بتوانند از حریم شخصی خود لذت ببرند.

8- بهترین وسیله برای آموزش و‌در مسیر قراردادن تخیلات جنسی، می‌تواند تلقی گردد تا زمانی‌که آن‌ها هیچ‌گونه مزاحمت ویا ممانعتی از سوی پارتنر وشریک خود حس نمی‌کنند. به‌راحتی وبدون مرز می‌توانند روی چیزی که خواهان آن هستند وبه‌شدت تحریک‌شان می‌کند، خارج از همه‌ی مرزهای اخلاقی تمرکز کنند وارتباط برقرارکنند. از طرف دیگر چیزهایی که در طول تخیلات خودارضایی می‌آموزند‌را به‌راحتی می‌توانند به شرایط واقعی منتقل کنند وبه‌سادگی حرکات و‌رفتارهای جدیدی بسازند. چرا که همواره خارج کردن سکس از حالت روزمره به‌سادگی ممکن نیست.

9- اگر هرگونه فشار ویا مشکل، یا هرگونه مساله غیرارادی‌را در طول‌این زمان مشاهده کنند، می‌توانند برای پیشگیری از آن اقدام کنند. اگرچه فضای بسته‌ی اخلاقی به آن‌ها اجازه‌ی بیان را، فعلاً نخواهدداد امادرهرصورت به‌راحتی مانند هشداری برای آن‌ها عمل می‌کند. حتی به‌سادگی اگر در تخیلات وارضای شخصی روحی خود، متوجه حرکات نامربوطی گردند می‌توانند پیشگیرانه اقدام نمایند.

10- با تمرکز و‌حساسیتی که در طول زمان خودارضایی نشان‌می‌دهند، می‌توانند به‌راحتی مورد زودارضایی خود‌را مرتفع نمایند. اگرچه‌‌به‌راحتی می‌تواند برعکس این مورد هم صادق گردد که‌آن‌را در قسمت معایب توضیح داده‌ام.

11- به‌راحتی درمی‌یابند که ارگاسم چیست. از بالای 90درصد زنانی که می‌پرسم آیا مشکل عدم ارگاسم دارید درمی‌یابم که درطول زمان مجردی از خودارضایی متنفربوده ویا آن‌را انجام نمی‌دادند. زنانی که این کار‌را نکرده‌اند اصلاً ارگاسم‌را نمی‌شناسند وبه‌راحتی آن‌را برگردن همسر بی‌چاره‌ی خود انداخته‌اند. آن‌ها اصلاً فانتزی سکسی ندارند وبه‌راحتی به‌خاطر این مساله، زیر 50 درصد از لذتی‌را که می‌توانند کسب‌کنند به‌دست می‌آورند. میزان ابتلا به مشکلات عصبی و‌یا پوستی و‌تهاجمی در زنان نسبت مستقیم با خودارضایی آنان دارد. سکس در آن‌ها بعداز ازدواج به‌راحتی به امری ساده و‌بی‌مصرف در‌می‌آید و‌این به‌سرعت شروع به خوردن پایه‌های آرامش خانواده آن‌ها می‌کند.

12- در میان زنان، طراوت و‌تازگی عضو جنسی، تاثیر اساسی در سلامت آن‌ها خواهد داشت. خصوصاً درمیان زنان مطلقه و‌کسانی که همسر ندارند این مساله به‌شدت حیاتی است. این اتفاق توسط خودارضایی برای آنان به‌سادگی بازسازی می‌گردد و‌از دردناک شدن و‌از حالت خارج شدن جهاز جنسی آن‌ها جلوگیری می‌کند.

13- میزان شدت سلامت و‌روشنایی پوست، جوش‌های پوستی، سرعت در یائسگی، درگیری‌های عصبی، خشکی واژن، زایمان راحت‌تر، راضی بودن از زندگی روزمره، میزا ن خودخوری. و‌سایر موارد این‌چنین، به خودارضایی مربوط می‌گردد و‌می‌تواند در رفع آن بسیار سود مند باشد.


14- در شناخت بهتر فتیش (fetish) به‌افراد کمک می‌کند و‌تقریباً نقش حیاتی‌را بازی می‌نماید.

15- به‌راحتی می‌توانند زمان سکس‌را در اختیار بگیرند و‌میزان، شدت، وضعیت، حالت ارگاسم خود‌را طراحی نمایند تا به‌سادگی بهترین آن‌را دریافته و‌در روابط مشترک برای شکل دهی به آن اقدام نمایند.
16-به‌راحتی می‌توانند نگرانی و‌مشکلاتی‌را که در طول یک رابطه جسمی‌ برای آنان احتمال دارد، به‌وجود بیاید‌را بازسازی نمایند.

17- به‌راحتی تشخیص می‌دهند که چه فردی با چه خصوصیاتی از نظر فتیش (fetish) در زندگی آنان نقش بنیادین دارد. معنای زنانه‌گی و‌مردانه‌گی، برده و‌آقا، مازوخیست و‌سادیسم، هم‌جنس‌گرایی و‌بسیاری از واکنش‌ها و‌رفتارهای پنهان که در حالت عادی در پشت کلمات بی‌مزه عامیانه قایم شده اند را، بروز می‌دهد و‌معنای واقعی آنان‌را برای خود در می‌یابد.

18- در ادامه‌ی مورد قبل، باید ذکر کرد که در طول زمان انجام این مساله، فرد شریکی‌را برای خود تصور می‌کند که این فرد برای وی شخصیت خاصی‌را دارا می‌باشد و‌به‌راحتی می‌تواند بیاموزد که در برابر افراد مختلف چگونه شخصیتی‌را دارد و‌چه رفتاری‌را در برابر آنان از نظر آقایی و‌بردگی دارا می‌باشد. تا بتواند دریابد که چه میزان، و‌تحت تاثیر چه جور شخصیتی، و‌به چه صورت قرار می‌گیرد.

19- به‌راحتی در می‌یابند که بدون گرم شدن و‌تخلیه فوری چگونه می‌تواند آن‌ها‌را دچار ناراحتی نماید. نتیجه این می‌شود که خود‌را ملزم به برنامه ریزی برای زندگی جنسی خود می‌نمایند، که این یکی از مهم‌ترین حرکات فردی می‌باشد.

20- به‌خاطر این‌که افراد خودارضایی‌را راحت، در دسترس، بدون جواب‌گویی می‌یابند به‌راحتی می‌توانند میزان درخواست جنسی خود‌را بالا برند. بالابردن میزان درخواست جنسی، درصورت پاسخ‌گویی برای بدن ممانعتی ایجاد نمی‌کند.

21- تنها مکان و‌محلی که می‌توانند به‌طورکلی خجالت و‌عدم آسودگی خود‌را در مقابل جنس مخالف نابود سازند، آن‌هم بدون تمرین حضوری دیگران، همین خودارضایی می‌باشد.

22- بدون نگرانی از بیماری‌ها یا مرزهای موجود در روابط جنسی، می‌توانند به‌راحتی توسط خودارضایی. خود‌را به مرز تخلیه برسانند.

23- زمانی که به‌خاطر شرایط یا دوره‌های زندگی، تحت فشار قرار‌می‌گیرند که تنها بمانند، و‌این مساله با خواسته و‌نیاز آن‌ها مغایرت دارد، از طریق این راه برای خود می‌توانند سوپاپ اطمینانی فراهم‌سازند. در زمانی که شرایط لذت‌را از فرد می‌گیرد این امکان وجود دارد که فرد لذت‌را برای خود بسازد.

24- در زمانی که افراد تحت فشارهای جنسی قرار‌دارند وراهی برای پاسخ‌گویی ندارند، به‌سادگی به‌سوی دنیای پورن کشیده می‌شوند. عدم‌پاسخ‌گویی در این وضعیت آن‌ها‌را تشنه‌تر خواهد‌کرد. به‌راحتی می‌توانند دچار موارد احساسی خود نابودی، فرو ریزی شخصیتی، توهم، خودمریض یا دیوانه‌بینی، دوگانه‌گی شخصیتی و‌بحران‌های دیگر شوند. خودارضایی این موارد‌را نمی‌تواند حل کند. اما می‌تواند به‌راحتی مانند ترمزی باشد که برای لحظاتی به افراد فرصتی برای نفس‌کشیدن بدهد. البته متاسفانه به‌دلیل همواره محکوم قلمداد کردن این مهم، اکنون ارتکاب به این عمل توام با احساس ترس، ‌گناه و‌بیماری همراه می‌گردد.

25- خودارضایی می‌تواند یک تمرین برای مبارزه با مشکلات خود‌متهم‌بینی و‌خجالت تلقی گردد. در حقیقت به‌این صورت که افراد توسط ارتکاب به این عمل جلوی فشار می‌ایستند و‌می‌گویند که این‌کار‌را انجام می‌دهم، چراکه ناچار هستم. به همین سادگی کم کم در می‌یابند که مسئولیت همه‌ی چیزها با آنان نیست و‌اتفاقات زیادی خواهد افتاد. دیگر خود‌را نگران برخورد دیگران یا قضاوت آن‌ها نمی‌یابند؛ چرا که حس می‌کنند چیزی ندارند که از دست بدهند. به‌سادگی قیام می‌کنند و‌اعلام نظر.

26- افراد با استفاده از خودارضایی می‌توانند برای خود اعتماد‌به‌نفس در مقابل شخصیت‌های گوناگون، بسازند. درحقیقت، رفتاری‌را که می‌خواهند انجام بدهند اما توان اجرای آن‌را ندارند را، در حریم شخصی به‌سادگی اعمال می‌کنند و‌این باعث می‌شود تا در ساخت و‌شکل‌گیری شخصیت و‌اعتماد بنفس فردی تسریع صورت بگیرد.

27- خودارضایی راهی برای خود‌شناسی و شناخت بدن خود تلقی می‌گردد. این‌که کشف کنند و‌بشناسند چه چیزی‌را دوست دارند و‌چه‌چیزی آن‌ها‌را می‌رنجاند. در حقیقت برای دیگر ارضایی، ابتدا شناخت کامل خود لازم است و‌بدون آن ممکن نیست.

28- خودارضایی برای افراد آرامشی‌ برای استراحت فراهم می‌کند و‌به‌سادگی خواب آرام و‌عمیقی‌را برای‌شان فراهم می‌سازد. این آرامش صد البته بعد از سکس نیز احساس می‌گردد اما به هر جهت به‌دلیل عدم‌وجود رابطه این مورد می‌تواند نتیجه‌ای یکسان داشته باشد.

29- در خودارضایی دیگر ترسی از بیماری‌های مقاربتی و‌یا احتمالات حاملگی وجود ندارد.

30- رابطه جنسی و‌هم‌چنین خودارضایی بدن‌را برای تلاشی دیگر، در جهت جذب ویتامین‌ها و‌پروتئین استارت می‌زند و‌تمام بدن‌را برای فعالیت دوباره آماده می‌کند. عروق بدن‌را باز می‌کند و‌این مساله باعث دفع بعضی از مشکلات مانند ویروس‌ها می‌گردد. این هردو، مانند ورزشی سبک برای بدن و‌تنظیم هورمون‌های بدن عمل می‌کنند. هردو برای کنترل وزن و‌سوختن چربی‌های آزاد نشده بسیار مفید عمل می‌کنند.

31- افراد با استفاده از قابلیت‌های جسمی‌خود، برای به‌دست آوردن وضعیت ثابت جنسی و‌ادراک جنسی قدم بر‌می‌دارند و‌نیازی به تحت کنترل قرار‌گرفتن و‌یا سوق داده شدن از جانب کسی ندارند. تحقیقات نشان داده‌اند زنانی که بدون خودارضایی و‌هم‌چنین رابطه جنسی ازدواج نموده‌اند، بیشتر از بقیه‌ی زن‌ها دچار سردی جنسی و‌سکس‌زدگی هستند. بیشتر از افراد دیگر حساس و‌زودرنج هستند و‌زندگی با آنان مشکلات فراوانی‌را برای شریک به‌همراه آورده‌است. بسیاری از خواسته‌ها و‌فتیش (fetish) شریک به‌دلیل این‌که مال زن نیست، از جانب زن هم قابل پذیرش و‌اجرا نیست. به‌سادگی با این مساله افراد دچار عدم‌هم‌خوانی جنسی و‌هم‌چنین عدم ارضا می‌گردد. مشاهده شده که این زنان، بیشتر از سایرین دچار اختلافات و‌درگیری‌های خانوادگی هستند. این افراد بیشتر خود‌را شکست خورده ومظلوم می‌یابند.
32- زن‌ها از طریق خودارضایی به‌راحتی می‌توانند تا حد قابل درکی از شدت، عدم تطبیق، نا‌منظم بودن و‌فشار دوران عادت‌ماهانه‌ی خود بکاهند. تا حد قابل درکی می‌توانند وضعیت مناسبی‌را برای خود ایجاد کنند و‌از تنش مربوطه بکاهند.

33- در صورت دچار بودن به شرایط خاص و‌یا بیماری‌های مختلف که امکان ایجاد کورس‌های مشترک جنسی وجود ندارد خودارضایی به‌راحتی افراد‌را به وضعیت سلامتی جنسی باز می‌گرداند و‌فشار‌را از بین می‌برد. از طرف دیگر این عمل به‌راحتی هم‌چون ابزاری در اختیار زنانی است که به‌دلایلی در وضعیت ایجاد رابطه جنسی قرار ندارند و‌از سوی همسر برای ایجاد آن تحت فشارند. یا حتی یکی از افراد خواهان روابط جنسی بیشتری‌است که اجرای آن برای رکن دیگر ممکن نیست. آن‌ها به‌راحتی می‌توانند با اقدام به انجام این مساله برای وی هم شب اروتیکی‌را فراهم سازند، هم پاسخگوی کاملی بوده باشند و‌هم در رژیم جنسی خود تغییری ایجاد نکرده باشند. در شرایط بارداری نیز به همین صورت خودارضایی اروتیک‌سازی خوبی تلقی می‌گردد. بارداری و‌حاملگی ممانعتی برای سکس ایجاد نمی‌کند. چراکه جنین کاملاً در بدن مادر محافظت می‌گردد؛ اما بسیاری از والدین می‌ترسند و‌از ایجاد رابطه جلوگیری می‌کنند. از طرف دیگر زنان به‌دلیل فرم بدنی زیاد تمایل به لخت شدن ندارند و‌این‌ها مشکلاتی‌را در روابط جنسی ایجاد می‌کند. روابط اروتیک در خودارضایی به همان شیوه‌ای که ذکر گردید می‌تواند به‌سادگی پاسخگوی تمامی‌این‌ها گردد.

34- به‌دلیل این‌که بعضی ازافراد یا از رفتارهای فتیش (fetish) جنسی همسرشان با خبر نیستند و‌یا اصلاً آن‌ها‌را نمی‌شناسند، یا حتی حاضر به انجام آن نیستند به‌راحتی شرایطی‌را برای شریک ایجاد می‌کنند که می‌توان آن‌را « سکس‌زدگی» نامید. چون روابط جنسی پاسخ‌گوی روانی و‌تخلیه کننده‌ی رفتارهای منفی آنان نیست. باید ذکر کنم که همه‌ی آدم‌ها از سوی جهان اطراف، زندگی، مشکلات و‌خیلی چیزهای دیگر تحت‌فشار و‌ذخیره کردن بارهای منفی هستند. این بارهای منفی باید تخلیه گردد و‌تخلیه آن‌ها توسط سکس و‌فتیش در سکس امکان پذیر می‌گردد. برای همین افراد شدیداً خواهان حرکاتی هستند که حتی بعضی از آن‌ها هم می‌تواند عجیب تلقی گردد. دلایل رفتاری سکس‌های خشن، توام با شکنجه، مازوخیست، سادیسم و‌غیره نیز همین مساله است.
به‌راحتی می‌توانید مدیر شرکتی‌را مشاهده کنید که آن‌قدر درگیری‌های فکری دارد که در حال انفجار است. او اکنون در وضعیت ناهنجار روحی به‌سر می‌برد. انسان زمانی‌را لازم دارد که بنشیند و‌از نظر روحی استفراغ کند. متاسفانه اخلاقیات این امکان‌را نمی‌دهند و‌در نتیجه این آقا باید بنشیند و‌باز خود‌را لجام بزند و‌کنترل کند! دلیل این‌که می‌بینید افراد بزرگ و‌صاحب اندیشه، چقدر کارها انجام داده اند که بسیاری از آنان شرم‌آور، غیر‌انسانی و‌یا عجیب است نیز همین است. فرد به‌راحتی احتیاج به رفتاری دارد تا به حالت تعادل برگردد و‌این، با محبت قطعاً حل نمی‌گردد. همیشه جمله ای‌را به دوستانم ذکر کرده‌ام: "برای داشتن رفتاری متعادل و‌سنجیده و‌پسندیده در زندگی حتماً باید در لحظاتی شدیداً خارج از کنترل و‌ناسنجیده و‌تهوع آور رفتار کنید". (fight club - secretary ).
به هرجهت این مورد افراد‌را به خودارضایی بعد از ازدواج می‌کشاند که تنها دلیلش عملکرد بسیار غلط شریک‌جنسی است. خودارضایی راه پاسخگویی برای افراد است. که البته در دراز مدت راه بدی باید آن‌را تلقی کرد.

35- خودارضایی بسیار کمتر از یک رابطه کامل جنسی انرژی و‌زمان و‌هزینه صرف می‌کند. فضا و‌احتیاجات اجرای آن بسیار در دسترس و‌قابل فراهم‌سازی است و‌امتیاز بیشتری‌را در این مورد می‌گیرد، وقتی که آن‌را با رابطه جنسی از این لحاظ مقایسه می‌کنیم.

36- در حالت معمولی خیلی سریع‌تر از رابطه جنسی فرد‌را از حالت فشار جنسی بر می‌گرداند. البته اگر ریتم آن به هم خورده باشد مانند آب شور بدتر فرد‌را تشنه می‌سازد و‌برعکس عمل می‌کند. در نتیجه به‌سادگی فرد چندین بار مبادرت به انجام آن می‌نماید.

مقاله بعدی را به معایب این مسئله اختصاص دادم .

شناخت و راه های پیشگیری بیماری ایدز

همچنان که وارد هزاره جدید میشویم، ویروس ازبین برنده
سیستم ایمنی بدن انسان یا همان HIV به ایفای نقشیویروس
بـرجستـه در بـه خـطر انـداختـن سـلامتی بشر در سراسر
جهان ادامه می دهد. آمـارهـای ارائـه شـده اخـیر از سوی 
سـازمـان مـلل نـشان میـدهـد که تقریبا 34 میلیون نفـر از
مردم جهان به این بیماری مبتلا هستند و هر ساله تعـداد
5.6 میلون نفر به این مقدار افزوده میگردد. فاجعه انسانی
مربوط به ایدز بی مانند است. 

 

 

 

بیشتر موارد راه های انتقال ویروس HIV میـتـواند بـه طرق
مخـتلف بـه  رفـتـار بشر مربوط گردد؛ مانند مواد مخدر و فعالیتهای جنسی. درحالی کـه ایـنگونه رفتارها در بـرخی از جوامع رواج بسیاری یافته است، اغلب آنها را می تـوان بــا آموزش و مشاوره منـاسب تـغیـیر داده و یا اصـلاح نـمـود.  چـندین کشور از قبیل تایلند و اوگاندا توانسته اند با سعی بسیار در این زمینه با موفقیت میـزان انتشار ایــن بـیـماری را کاهش دهند.

در کشـور آمـریـکـا بـا ایـنکه رفتارهای مخاطره انگیز در برخی از گروه ها هـمانـنـد مــردان همجنس گرا بطور قابل توجـهـی کـاهش یـافـتـه اسـت، گزارشهای اخیر حاکی از طغیان مجدد بیماری ایدز میباشند. این تجدید فعالیت قطعا بصـورت چند عاملی بوده و بخشی از آن بدلیل حمایت عمومی و سیاسی متزلزل می باشـد. روشـهـای مـبـارزاتی عـمــده ماننده تلاشهـای آمـوزشـی "روابط جنسی ایمن تر"، ترویج کاندوم و برنامه های تعویض سوزن سـرنگ برای تغییر دادن رفتارها در طول زمان دارای نتایجی متغیر و متناقض بوده است. بعلاوه توان بالقوه پزشکان ( یا متخصصان بالینی ) در جهت تاثیر گذاری بر اعمال و رفـتار بـیـماران، متاسفانه عمدتا فراموش شده است. برخلاف کشیدن سیگار، کـه مـا نقشی شناخته شده در انجام تلاش برای ممانعت از سلامتی عمومی ایفا می کنـیم، مشاوره و اطلاع رسانی درباره پیشـگیـری از ایـدز در کـمـتـر از یـک درصـد مـوارد مـراجعه بـیـماران بـه پـزشـک عـمومی خـود ارائـه می گردد. درنهایت، دستیابی علم پزشکی به معالجات جدید، که باعث حفظ جان و سلامتی و جلوگیری از ابتلا به بسیاری از بیماری های ویروسی می شود نـیـز مـمـکن اسـت تـرس از دچـار شـدن به ایدز را کاهش دهد. متـاسـفانه این روشهای درمانی برای همه جواب نداده، انجامشان مشکل بوده و منوط به داشتن پتانسیل پاد زهری و عوارض بلند مدت خواهد بود.

از آنجایی که احتمال تولید یک دارو و یا واکسن در آینده نزدیک کم می باشد، تلاش برای کاستن بیماری مسری ایدز باید به عـنوان هدفی اولیه بر پیشگیری از این بیماری تمرکز یـابد. پــزشکان و  ارائه کنندگان اقلام بـهداشتی باید نقش عمـده ای در ارائه مشـاوره و اطلاع رسانی های پیشگیرانه ایفا نمایند. برای پزشکان مهم است که بدانند پیشگیری از ایدز نیازی به مهارتهای مشاوره ای و مداخلات روانشناختی گسترده ندارد. پیشگیری بـعنوان بخشی از آموزش سلامتی روزمره بوده و با تشخیص و سنجش ریسک و فراهم آوردن اطلاعات میتوان رفتارهای پرخطر را اصلاح نمود.

چه افرادی در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار دارند؟

تنها در کشور آمریکا، گفته میشود بیش از یک میلیون نفر مبتلا به ایدز بـوده و هر ساله از 40 تا 80 هزار نفر به این تعداد افزوده می گردد. بطور قابل توجهی ملاحـظه شد که در بـیـن مـردان هـمـجنس گرا و معتادان تزریقی همچنان که بیماری مسری ایدز گـستـرش یافته، گروههای در مـعـرض خـطـر و راه هـای انـتـقـال تـغـییر یـافـته است. زنان، جوانان و نـوجـوانـان و اقــلیتهـای نژادی سریع ترن جمعیت درحال گسترش مبتـلا بـه ویـروس ایـدز بشمار می روند. در ایران پیش از این الگوی انـتـقـال، بیماری معتادین تزریقی محسوب می شد، اما اکنون این الگو به رفتارهای پرخطر جنسی مبدل گشته است.

با اینکه زمانی تعداد مبتلایان در بین آنها اندک بود، جوانان و زنــان نـوجوان 20 درصد کل تعداد بیماران آلوده را در سراسر جهان تشکیل می دهـنــد. مهمترین و سریعترین عامل انتقال ویروس HIV از طریق رفتارهای مخاطره انگیز جنسی میباشد. در حالیکه  بصورت سنتی در مراکز شهـری متمـرکـز شـده، مـوارد بـیـماری بتـدریج به حومه شهرها درحال انتقال میباشد.

بنابراین در جواب سؤال، "چه افرادی در معرض خطر این بیماری قرار دارند؟" در یک کلمه-همه! پزشکان فرض را بـر این میگیرند که تمامی بیمارانشان -- نوجوانان و جوانان -- در معرض خطر ابتلا قرار دارنـد. آنـها از هـر کـدام سـؤالاتی خاص درباره رفتارهای جنسی و رفتارهای پر خطر دیگر پرسیده، و بر این اساس مشاوره و آموزش خود را ارائه مینمایند. تصور اینکه فردی در خطر ابتلا قرار ندارد، یک عمل خطرناک و گمراه کننده است.

پیشگریری از HIV و رفتارهای جنسی

به منظور ارائه مشاوره و آموزش مؤثر در مورد ایدز، یک پزشک ابتدا باید بتواند از سابـقـه و گـذشته جنـسی فـرد به صـورتی جـامع و فراگیر آگاهی حاصل نماید. این هدف زمانی عملی می گـردد که مباحث مربوط به مسائل جنسی براحتـی مـطرح شـده، تـفـاوتهای فردی محترم شمرده شده، از واژه های عامیانه قابل فهم توسط همه بیماران استفاده شده و سؤالاتی واضح در مورد رفتـارهـای بـخصوص پرسیده شود - نه اینکه فقط سؤال شود، "آیا روابط جنسی داشتی؟"

پرهیزبا تک تک افراد بایـد مـحـدوده ای از گـزیـنـه هـای جنسی در رابطه با انتقال ویروس HIV و رفتارهای پر خطر به بحث گذارده شود -- از قبیل پرهیز. هـمه مردم (بخصوص نوجوانـان) بـایـد در تـصمیمشان بـرای خـودداری از روابـط جـنـسـی حمـایـت شــونــد. بـا ایــن حـال بسیاری از افراد جوان داشتن روابط جنسی را انتخاب میکنند. راهکار پیـشگیـری از HIV که صرفا بر اساس پرهیز باشد، گزینه ای گمراه کننده و غیر واقعی است. بنابـرایـن بـایـد همه با پیامهای غیر قضاوتی که بر رعـایـت مسـؤلیـتهای شخصی برای محافظت از HIV تاکید دارد، راهنمایی و هدایت شوند. بخـصوص، بـا ایـنکه راهبرهای روابط جنسی ایمن در گـذشتـه بر مـحدود نمودن تعداد شریک های جنـسی و دوری از اشخاصی که احتمال ابتلا به ویروس ایدز در آنها وجود دارد تاکید می شد، بـه نـظر بـرخی پـزشکان مسائل تر عبارتند از:

  • از خـود بوسیله اسـتـفـاده از کـانـدومـهای لاســتیکی و بندهای دندان مناسب و مستحکم محافظت نمایید
  • خود را به فعالیتهای جنسی کم خطر تر محدود کنید

اشخاصی که بـه لاسـتیک حساسیت دارند میتوانند کاندومهای پلی اورتان را بکار ببرند. نحوه استفاده صحیح و مناسب از کاندوم باید آموخته شود. استفاده نادرست از کاندوم ممکن است باعث پارگی آن شده و عـلاوه بـر بـارداریـهـای نـاخـواسته، مـنـجـر به انتقال بیماری ایدرز گردد.

مبانی HIVویروس HIV از طریق عمل جـنسی با در مـعـرض قـرار گـرفتـن غشـاءهـای مـخـاطی آلت تناسلی مرد، دهان، مهبل و مقعد با منی مبتلا به ویرس ایدز، پیش انزال، ترشـح هـای مـهبـلی یـا خـون انـتـقال مـی یـابد. چنین راه انتقال ویروس HIV غیر قابل پیش بــیـنـی میباشد. بعبارت دیگر شخصی ممکن است با یکبار عمل جنسی مبتلا شـود، و شخص دیگری چندین بار روابط جنسی داشته باشد و هرگز مبتلا نگردد. به عـلاوه، تعیین درصد احتمال ابتلا هنگام رفتارهای جنسی خاص قابل برآورد نمیباشد. فقط می توان در مورد هر رفتار، از واژه های پرخطر و کم خطر استفاده نمود.

اعمال کم خطر و پر خطراستمناء متقابل، نوازش و بوسیدن پایین ترین خطر را دارا میباشند. مقاربتهای مـهبلی و مقعدی محافظت نشده (بدون کاندوم) بطور واضح پر خطرترین اعمال جنسی هستند. پزشکان سعی نموده اند کج فهمی های متداول را برطرف نمایند -- از قبیل اینکه مردان از طریق مقاربت مهبلی یا مقعدی دچار HIV نمیشوند. این واضح است که صحیح نمی باشد. شاید بزرگترین محدوده خاکستری در ذهن افراد در خصوص انتقال جنسی HIV از طـریـق سـکس دهـانـی بـاشد. انـتقال ویروس ایدز بر اثر سکس دهـانـی ثـابـت شـده و اطلاعات جدید نشان می دهند که سکس دهانی بیشتر از آنچه که قبلا تصور می شد میتواند خطرساز باشد. بنابراین، با اینکه در گذشته مباحثاتی راجـع بـه مـیـزان خـطرات سکس دهانی وجود داشته است، موضوع استفاده مناسب از کاندومهای لاستـیـکی و بندهای دندانی در حین سکس دهانی بسیار حائز اهمیت میباشد.
 

پیشگیری از HIV و مواد مخدر، HIV و بارداری، روش معالجه بعد از ابتلا...

پیشگیری از HIV و مواد مخدر

یک سوم مبتلایان به HIV گفته می شود که معتادان تزریقی هسـتـنـد. ایـن آمار شامل تـعـداد افـرادی کـه هـم زمـان با اعتیاد به مواد مخدر (تزریقی و غیر تزیرقی) یـا الـکـل، از طریق رفتارهای پر خطر جنسی دچار HIV می شوند، نمیـگردد. افرادی که آلوده به مواد مخدر هستند باید نکات زیر را رعایت نمایند:

  • پرهیز کلی از مصرف مواد مخدر
  • مراجعه به برنامه های درمان و ترک اعتیاد
  • استفاده از سرنگهای تمیز و خودداری از بکارگیری شراکتی سرنگ
  • دوری از ارتباط جنسی خطرناک یا هر نوع عملی کـه دیـگران را در مـعـرض خـطــر قرار دهد.

متاسفانه این هدف همیشه عملی نمی شوند. بیماران خیلی اوقات مـایـل یـا قـادر بـه تغییر دادن اعمال و رفتار، پـذیـرش درمـان یــا دستـیابی بــه خـدمات بـکارگیری روشهای مناسب نیستند. از آنجایی که این سناریو اغلب تکرار میشود، راهبرد پیشگیری از HIV بیشتر شبیه یک مدل کاهش آسیب می بـاشـد. این مدل می پذیرد که استفاده از مواد مخدر وجود داشته و اتفاق می افتد، امـا ســعی در به حداقل رساندن پی آمدهای مضر آن رفتار می نماید.

مبانی HIV در خصوص مصرف مواد مخدراولین قدم آموزش صحیح است.درمورد بیمارانی که مرتبا از مواد مخدر تزریقی استفاده می کنند نیز نحوه انتقال را شرح میدهیم -- ویروس HIV هنگـامی از طـریق مصرف مواد منتقل می شــود که خون یا دیگر مایعات بدن از یک فرد مبتلا به شخصی که هنوز مبتلا نشده انتقال یابد. باید دانست که سوزنها یا سرنگهـای مشـتـرک متداول ترین راه انتقال بیماری ایدز در بین معتادان تزریقی محسوب می گردد. آـنها باید از چنین رفتارهای جدا پرهیز کنند. برای هر تزریق باید از سرنگهای استریل شده استـفاده نمود. اشخاصی که همچنان به استفاده اشتراکی از سرنگ مبـادرت مـی ورزند، بـاید از جـزئیات کامل نحوه ضدعفونی نمودن وسایل خود آگاهی یابند.

ویروس HIV بطور مؤثر از طریق شستشوی مناسب وسایل استعمال مواد بـا آب تمیز از بین می رود. بعد از آب کشیدن، آن را حداقل به مدت یک دقیقه در یک مـایع ضـد عفونی کننده قوی بـاید خیـسانـد یا شستشو داد. در برخی کشورها محل هایی وجود دارد که در معتادان تزریقی می تـوانند سوزن های مستعمل و آلوده خود را با سوزنهای استریل تعویض کنند. مطالعات نشان داده که برنامه های تعویض سوزن انتقال بیماری را در بین معتادان تزریقی کاهش داده و یک ایده مفـیـد بـرای هـر بـرنامـه فـراگیر پیـشگیری از ایـدز است. اگرچـه، بــرخــی نـقـادان بیم دارند که چنین برنامه ها معتادان تزریقی را از یافتن راههای درمان بازداشته و مــمکن است بــر استـفاده از مــواد مــخدر صحه بگذارد. هیچ مـدرکی ایـن ادعـاهـا را تـصدیــق نمی کند. با حمایتهای شدید انجنهای علمی، مذاکره درباره برنامه تعویض سوزن ظاهرا بیشتر جنبه سیاسی پـیـدا کرده تا جـنـبـه سلامـتـی همگانی. 

 

پیشگیری از HIV و بارداری

هیچ کدام از برنامه های  پیشگیری از HIV به اندازه برنامه های پیشگیری در زنان باردار موفق نبوده است. 90 درصد از مـوارد بـیـماری ایـدز در کـودکان بـدلیل انتقال آن از طریق مـادر-فـرزنـدی روی میـدهد. در آمریکا سالانه 7000 کودک از طریق مادران مبـتـلا بـه HIV متولد میشوند،ولی تعداد نادری از این کودکان حامل ویروس ایدز نیستند. در کشورهای در حـال تـوسـعـه ایـن تــعداد بسیار بسیار بیشتر است. در خلال بارداری یـا زایـمـان اگـر درمانهای مناسبی صورت نگیرد، ویروس HIV میتواند در بیش از یـک سـوم موارد از مـادر به فرزند انتقال یابد. در سالهای اخـیر معالجات دارویـی در خصـوص مبــارزه با HIV موارد میزان انتقال بیماری را کاهش داده اند. یک داروی خاص بنام  AZT یا zidovudine، وقتی هم به مادر باردار و هم به کـودک تـازه بـدنیا آمده داده میشود، میتواند به میزان 8 درصد انتقال بیماری را کاهش دهد. داروهای دیگر HIV نـیـز مـمـکن اسـت مـؤثر باشند ولی در این خصوص مطالعات کافی صورت نگرفته است.

زنانی که در سنین بچه آوری قرار دارنـد بـاید تـست HIV را حتما انجام داده و از مشاوره صحیح در این زمینه برخوردار گردند. زنــانی که مبتلا به HIV هستند باید اطلاعات کافی در مــورد جـلوگیــری از بــارداری، خطر انــتقـال ویــروس HIV از مادر به فرزند، و بکارگیری داروهـــای ضـد ایدز جهت کاستن احتمال انتقال از پزشک خود کسب نمایند. همـچنـیـن بـرای زنـان مـبــتلا به HIV بخصوص کسانی که شوهرشان HIV - منـفـی هسـتـنـد لازم است تا مشاوره ای صحـیـح در مـورد رفـتـارهای جنــسی ایـمن دریافت کنند، و اگر قصد بارداری دارند، جایگزینهای آمیزش محافظت نشده را بیاموزند.

در کشورهایی که داروهای ضد ایدز ازقبیل AZT بسادگی در دسترس است برنامه های پیشگیری در زنان باردار در کاهش تعداد کودکان مبتلا به HIV کاملا موفــق بــوده اسـت. این وضعیت در کشـورهای درحال توسعه بسیار بـد مـی بـاشد چـرا کـه فـقـدان مـنـابــع دستـیابی بـه داروهـای ضد ایدز را محدود کرده و امکان انجام تستهای مربــوط به HIV را کاهش داده است.

پیشگیری از HIV بعد از در معرض قرار گرفتن

تا قبل از این، مردم بعد از دچار شدن به HIV، مثلا بدلیل پارگی کاندوم و یــا استفاده از سرنگهای آلوده، انگیزه کمی برای یافتن مراقبتهای پزشکـی داشـتـنـد. مطالـعات نشان داده اند که استفاده از AZT بلافاصله بعد از استفاده از سرنگ آلوده، می تـواند تا میزان 80 درصد احتمال ابتلا به HIV را کاهش دهد. پیشگیری پس از پیدایش (PEP) مسـتـلزم استفاده از داروهای ضد HIV بلافاصله بعد از در معرض ویروس قرار گرفتن می بـاشد. اگر این روش برای معتادان تزریقی مفید بوده باشد، منطقی بنظر می رسد که برای افرادی که از طریق تماس جنسی در معرض ابتلا قرار دارند نیز مفید واقع گردد.

نظریه اصلی در مورد PEP بعنوان یـک راهبرد پیشگیری کننده از HIV این است که مصرف داروهای ضد ایدز بعد از اینکه فرد در معرض HIV قرار میگیرد، ممکن است بتواند از طریق متوقف نمودن تکثیر عفونت و یا تقــویت سیستم ایمنی بدن برای از بین بردن ویروس از ابتلا به بیماری جلوگیری نماید.

تا به امـروز مـدرک آشـکاری که PEP را بعد از رفتارهای پر خطر جنسی مؤثر بداند، وجـود نـداشـتـه و بـرای PEP فعـلا رهنمودهای ملی و یا موافقت نامه ای در این شرایـط تـهـیـه نشده است. با اینحال در بسیاری از کشورها پـزشــکان و متخصصان بالینی PEP را بعد از رفتارهای پرخطر جنسی به افراد پیشنهاد می کنند.

اغلب مردم ( و بسیاری متخصصان بالینی ) تا بحـال چـیـزی در مــورد PEP به گوششان نخورده است. برای پیاده سازی راهبردهای فراگیر پیـشگیـری از HIV،  بـالابـردن سـطــح آگاهی جامعه ضروری است. ببینید آیا PEP در محل زندگی شما ارائه می شــود. مـردم باید بدانند که PEP یک خط مشی اولیه برای پیشگیری از HIV نمی بـاشد. اســتفــاده از کاندوم، اعمال جنسی ایمن و پرهیز از رفتارهای پـرخــطر دیـگر، "استانداردهای طلایی" راهبردهای پیشگیری از ایدز محسوب می شـوند. با این حال در صورتیکه متدهای اولیه پیشگیری دچار نقصان شد، می توان از PEP برای کاهش احتمال ابتلا به بیماری در فرد استفاده نمود.  مـیزان تـاثیر پـذیـری PEP در کـاهـش خـطر ابـتـلا بعد از رفتارهای پر خطر جنسی کماکان ناشناخته مانده است.

اگر چه رهنمودهای پذیرفته شده جهـانـی بـرای PEP وجـود ندارد، این متد برای کسانی که دارای تماسهای جنسی محافظت نشده مقعـدی، مـهـبلی و یـا دهـانی بـا انـزال فرد مبتلا به HIV یا محتمل به آن (مانند معتادان تزریقی) بوده اند، توصیه میـگردد. PEP باید حـداکثر سه روز (72 ساعت) بعد از در مـعرض قـرار گـرفتن شروع شود. PEP برای افرادی کـه از طـریق اعـمال جـنسی ایـزوله در مـعرض ویـروس HIV قـرار گرفته، یـا در آیـنده قصد انجام رفتارهای ایمن تر را دارند، بسیار مناسب می بـاشد، امـا رهـنمودهـای سـریـع و قطعی برای زمان بکارگیری PEP تحت این شرایط وجود ندارد.

نتیجه

بـا نـبـودن واکسـن و درمان قطعی تلاش ما برای غلبه بر بیماری مسـری HIV بـایـد روی پیشگیری از آن تمرکز یابد. چـه اعـمـال جـنـسی بـاشـد، چـه مـصـرف مـواد مخـدر و چه  رفتارهای دیگری که فرد را در معرض خطر ابتلا قرار دهد، لازم اسـت مـردم از آموزشها و مهارتهای صحیح برای محافظت از خودشان بهره مند گردند